معلول قطع عضو؛ آرزوی داشتن یک پای مصنوعی مناسب در دلم مانده است
عصر جنوب: معلول قطع عضو شادگانی گفت: داشتن یک پای مصنوعی مناسب توی دلم مانده چرا که پوشیدن آن پای مصنوعی پوکیده باعث زخم و خراش پایم میشود و بدون پا کار کردن نیز زجرآور و دردناک است.
نگاه صادقش حس عجیبی به انسان میدهد و او را تا دور دستها میبرد. از آخرین باری که او را دیده بودم چند ماه میگذشت، آنقدر تکیده و لاغر شده بود که به سختی میشد او را شناخت. با اینکه عزم راسخش همچنان پا برجاست و لحظهای از مبارزه با ناملایمات زندگی بازنایستاده ولی توان جسمیاش به وضوح چون ساعتی شنی، رموک و بیرد در حال تحلیل رفتن است. پای صحبت صمیمی انسانی نشستم که سالهاست با رنج قطع عضو کنار آمده و همت و تلاشش نمادی برای ایثار و پایداری.
ناجی خودش میگوید: «اکنون نگهبان یک موتور پمپاژ آب برای آبیاری زمین کشاورزی هستم، در کار تولید خرما فعال هستم و در لابلای این درختانِ نخل، انواع سبزیجات و گل میکارم، ماهیگیری هم میکنم. برای تلقیح درخت خرما یا برداشت محصول به بالای نخل خرما میروم. در حینِ ماهیگیری خیلی اتفاق افتاده که درون آب بیفتم و مجبور میشوم شناکنان خودم را به ساحل برسانم. گاهاً نایلون و وسایل دیگر در موتور پمپاژ گیر میکند لذا مجبور میشوم نفس خود را حبس کنم و مدتی را در آب غواصی کنم تا مشکل را رفع کنم.
گفتوگوی زیر ماحصل نشستی یک ساعته با «ناجی خضیراوی» است که میخوانید.
*فارس: کمی از خودتان برای مخاطبان ما بگویید.
در پنجم شهریورماه ۴۶ در روستای رحیمانیه از توابع شهرستان خرمشهر به دنیا آمدم. یک پسر به اسم صادق و شش دختر به نامهای دجله، حنان، عواطف، امل، الهام و خلود دارم که جز صادق و خلود بقیه فرزندانم متأهل هستند. ضمن اینکه پدربزرگ نیز شدهام.
*فارس: این معلولیت از چه زمان و چگونه پیش آمد؟ و چگونه با آن کنار آمدید؟
در سال ۶۴ در کشور کویت بودم. به همراه دوستم سوار موتورسیکلت بودیم که با یک ماشین تصادف کردیم. دوستم که راننده موتور بود فوت شد و من از ناحیه پا آسیب دیدم. بعدها پایم عفونت کرد لذا راضی شدم آن را قطع کنند. اوایل زانوی غم بغل کرده بودم و احساس ناامیدی و یأس میکردم، ولی یک شب به خودم آمدم که تا کی مورد ترحم این و آن قرار بگیرم لذا از صبح روز بعد بلند شدم و شروع کردم به انجام برخی از کارها. این تصمیم علاوه بر اینکه خانواده را شاد کرد روحیه خودم را هم بالا برد.
*فارس: این معلولیت چه تأثیراتی بر زندگی شما داشته است؟
اوایل تأثیر منفی بر زندگی و روحیه من و اعضای خانواده گذاشته بود اما بعدها با عزم و اراده مشغول کار شدم به گونهای که خیلی وقتها فراموش میکنم که یکی از پاهایم قطع است. ضمن اینکه این اواخر که دیگر خیلی سال است که پای مصنوعیام خراب شده و قادر به خرید پای جدید نیستم از یک طرف و بالا رفتن سن و سال از طرفی دیگر باعث شد که با درد و عذاب کارها را انجام دهم.
*فارس: همسر شما چگونه با وضع شما کنار آمده و نقش ایشان در زندگی شما تا چه اندازه است؟
اگر تا حالا سر پا هستم از برکات وجود خانم بنده است که ایثارگرانه در کنار من بوده و هست. دختران خیلی زود ازدواج کردهاند و تنها پسرم سرگرم کارهای خود است لذا تنها حامی و یاور من همسرم است.
*فارس: شما از معدود کسانی هستید که معلولیت نتوانست ارادهتان را تحت تأثیر قرار دهد بلکه بر عکس دست به کارهایی میزنید که بسیاری از افراد سالم از انجام آنها عاجزند. این روحیه را از کجا الهام میگیرید و راز موفقیت شما چیست؟
همانگونه که گفتم من یک مرد هستم و نگاه ترحم دیگران آزارم میدهد لذا تصمیم گرفته کارهایی بکنم که حتی افراد سالم نیز از پس آن بر نیایند یا انجام دادنشان برای آن ها سخت و دشوار باشد. انجام این کارها باعث شد که زن و بچههایم حس کنند که یک مرد همچنان بالای سرشان باشد. هر چند که هیچ گاه ناله نکردم و با دردها و آلامِ روز افزون خود ساختم، ولی در تنهایی خود گریستم با این وجود در هر حال خدا را شاکرم که خانوادهای مهربان و دلسوز نصیبم کرده است.
*فارس: اکنون مشغول چه فعالیتهایی هستید و روز خودش را چگونه شب میکنید؟
اکنون نگهبان یک موتور پمپاژ آب برای آبیاری زمین کشاورزی هستم. مردم خیر روستا قطعه زمینی در اختیارم گذاشتهاند که با آن امرار معاش کنم. در کار تولید خرما فعال هستم و در لابلای این درختانِ نخل، انواع سبزیجات و گل میکارم. ماهیگیری هم میکنم. از مشکلات این کارها همین را بگویم که برای تلقیح درخت خرما یا برداشت محصول به بالای نخل خرما میروم. در مجموع زندگی پرماجرایی دارم که خوب و بد آن را دوست دارم.
*فارس: خواستههای شما به عنوان عضوی از جامعه معلولان چیست و مهمترین آرزوی شما کدام است؟
خجالت میکشم به عضویت بهزیستی درآیم. نیازهای خود را گاهاً به برادرم حسن میگویم که ارتباط عاطفی خاصی با او دارم و درک و شعور بالایش باعث شد که تنها با او رو دربایستی نداشته باشم و در خیلی از جاها دستگیرم بوده و وجود او برایم همیشه یک پشتوانه بوده و هست. سلامتی خانواده و عاقبت به خیری را از خداوند منان آرزومندم و داشتن یک پای مصنوعی مناسب توی دلم مانده است چرا که پوشیدن آن پای مصنوعی پوکیده باعث زخم و خراش پایم میشود و بدون پا کار کردن نیز زجرآور و دردناک است.