خزان رسانه ای
عـصــر جـنــوب| asrejonoob.ir: حمید حیدرپناه- شاید زمانی که «میرزاصالح شیرازی» «کاغذ اخبار» را منتشر کرد، هرگز فکر نمیکرد که حدود ۱۸۰ سال بعد چندهزار روزنامه و مجله در کشور منتشر و تعداد زیادی خبرگزاری و سایت خبری به فعالیت رسانهای بپردازند.
این همه رسانه که ظاهراً هدف اصلی آنها کمک به توسعه کشور، تعالی جامعه، افزایش آگاهی و دانش، کمک به حل مشکلات مردم و… است اما آنچه در عمل دیده میشود با رسانههایی سرشار از اخبار و مطالب تکراری مواجه هستیم که دچار روزمرگی شده و بیشتر توان خود را صرف مباحثی کردهاند که آنچنان دغدغه اصلی مردم و مخاطبان نیستند و همین امر موجب رکود خاصی در این حوزه شده که پیامد آن عدم استقبال مردم، پایین آمدن تیراژ روزنامهها، رشد روزافزون روزنامههای برگشتی و افت بازدیدکنندگان خبرگزاریها و سایتهای خبری است.
البته برای آسیبشناسی دلایل این پدیده میتوان علتهای فراوانی جستوجو کرد اما مهمترین آنها میتواند در سیاستزدگی رسانهها خلاصه شود که بخش زیادی از آنها وابسته به یک جریان خاص سیاسی است و بیشتر انرژی و توانشان صرف پرداختن به اقدامات جناح مورد قبولشان و بخشی دیگر صرف نقد و مقابله با جریان رقیب است.
تیترهای اصلی، سرمقاله، صفحات ابتدایی و انتهایی معمولاً خرج این مباحث میشود و شاید گاهی در دل مطالب و صفحات داخلی، اشاراتی به مشکلات و دغدغههای اصلی جامعه و موضوعاتی که با زندگی روزمره مردم بیشترین قرابت را دارند، بپردازند.
البته در این حوزه نقش رسانههای دولتی پررنگتر است و طنز تلخ ماجرا زمانی است که در یک دوره چهار یا هشت ساله، این رسانهها به صورت یکپارچه و با کمترین نقد ممکن به تمجید و ستایش دولتی میپردازند که در اختیار آن جریان سیاسی است و پس از آن، با تغییر دولت و دست به دست شدن مدیریت این رسانهها، حال باید «روز از نو روزی از نو» با یک چرخش ۱۸۰ درجهای به تمجید جریان جدید بپردازند که البته یک رویکرد مشترک در هردو دوره وجود دارد و آن هم تمجید دولت است و در این بین، آنچه بیش از همیشه فراموش شده مردم و دغدغههایشان است؛ همان مردمی که در زمان انتخابات، رسیدگی به مشکلات و بهبود شرایط زندگیشان، مهمترین کلیدواژه سیاستمداران و رسانههای متبوعشان برای کسب رای هستند و پس از به دست گرفتن قدرت، اولین کسانی هستند که فراموش میشوند و مورد غفلت واقع میشوند.
دردناکترین بخش این حوزه، حال و هوای خبرنگاران و روزنامهنگاران ثابت این رسانههاست که در استخدام دائمی هستند و ناچارند بر اساس نگاه و سیاست مدیرانشان فعالیت کنند و قلم بزنند. چه بسا خیلی از آنها با وجودی که شخصاً هیچ تعلق خاطر خاصی نسبت به آن جریان سیاسی ندارند اما ناچارند در این مسیر حرکت کنند و شاید به نوعی شکنجه روحی شباهت داشته باشد که به تمجید از شخصی بپردازی که رفتارها و کنشهای سیاسی و اجتماعی او مورد قبولت نیست.
در چنین شرایطی طبیعی است که با حرکت رسانهها در این مسیر که تمام تلاش و دغدغه اصلیشان جلب رضایت و خشنود کردن سیاستمدارن و منصوبکنندگانشان باشد، از دغدغههای اصلی و روزمره مردم فاصله میگیرند و همین امر موجب ایجاد بیاعتمادی آنها و در نهایت، عامل مهمی برای رویگردانی آنها از این رسانهها شده است و احساس میکنند صداقت در گفتار و محتوای آنها نیست.
و البته در این حوزه یک مشکل دیگر هم وجود دارد و آن هم اینکه کمتر رسانهای است که شجاعت نزدیک شدن به خط قرمزها را داشته باشد و به شکلی صریح و بیپروا به بیان مشکلات واقعی جامعه بپردازد و به نوعی شاهد خودسانسوری هستیم. بنابراین وجود روحیه محافظهکاری و مماشات در بین عمده رسانهها عامل مهمی در عدم پرداخت شایسته به مشکلات واقعی جامعه میشود که بدون شک، در زیر پوستش حجم زیادی از معضلات و آسیبهای اجتماعی و فرهنگی نهفته است که لازم است با صراحت و شفافیت بیشتری آنها را بیان، نقد و کالبدشکافی کرد.
به طور کلی و با این اتفاقات، وقتی مخاطب رویکرد و محتوای رسانهای را در جهت کمک به بهبود زندگیاش نبیند، دلیلی ندارد وقت خود را صرف خواندن آن کند و به دنبال رسانهای میرود که به دغدغههایش نزدیکتر باشد؛ وقتی به رسانههای رسمی اعتماد نمیکند و اخبار و تحلیلهایش را در رسانههای دیگر جستوجو میکند و از همه مهمتر، در عصر فعلی که عصر فضای مجازی است به سمت شبکههای اجتماعی و کانالهای تلگرامی میرود که هر لحظه در دسترسند، اخبار را در سریعترین زمان ممکن به آنها میرسانند، معضلات را صریحتر بیان میکنند و محتوایشان به دغدغههای زندگی روزمرهشان نزدیکتر است.
بنابراین در شرایط فعلی که انتظار داریم رسانههای کشور سرشار از رونق، شادابی و تحرک باشند، با خزانی سرد و خشک مواجه هستیم که حداقل با رویکرد فعلی و این روند که در حال طی کردن است، امیدی به بهارش نیست و نیاز به یک بازنگری اساسی در سیاستگذاری، تغییر رویکرد و ایدههای جدید دارد تا بتواند فصلی نو رقم بزند.