بحرانزدهایم یا مدیریتزده؟! تأملی بر مدیریت گردوخاکی برای تعطیلی مدارس
عصر جنوب – asrejonoob.ir: “بحران” به هرگونه پیشامد و رویدادی اطلاق میشود که بهصورت ناگهانی و گاهی فزاینده رخ میدهد و به وضعیتی خطرناک و ناپایدار برای فرد، گروه یا جامعه میانجامد که روند معمول فعالیتها و خدمات را دچار مشکل و اختلال کند و “مدیریت” این شرایط برای کاستن از خسارات و پیامدهای احتمالی تنها راهکار مسئولان در برابر چنین وضعیتی است؛ امری که به نظر میرسد در خوزستان در رابطه متقابل “مدیریت” آموزش و پرورش و ابعاد اجتماعی پدیده گردوخاک، به یک بحران ثانویه به نام “مدیریتزدگی” دچار شده است.
بیش از ۱۰ سال از وقوع پدیده “گردوغبار” در استان میگذرد؛ این زمان قطعأ باید برای مواجهه مدیریتشده یا حداقل قابل پیشبینی با ابعاد این پدیده زیستمحیطی، کافی باشد و تجربه این ۱۰ سال به یک سازوکار مناسب در تصمیمگیریهای مسئولان رسیده باشد که بتوان شرایط را با حداقل آسیبها و خسارات برای مردم مدیریت کرد نه آنکه پس از این سالها همچنان آزمون و خطا مبنای محاسبات باشد و هر از چندگاه که این پدیده نامیمون یک بحران زیستمحیطی رقم میزند، مردم در اثر تبعات تصمیمگیریهای غیرمحاسبه شده دچار بحرانهای ثانویهای شوند.
“تعطیلی مدارس” اولین دغدغه بخش عمدهای از مردم هنگام بروز چنین رخدادهایی است تا بتوانند شرایط خانواده و فرزند خود را برای حضور در کلاس درس مدیریت کنند و طبعأ در وضعیتی که شدت یک پدیده مانند گردوخاک بحران زیستمحیطی ایجاد کرده و تنفس را در فضای بسته هم دشوار میکند، وضعیت آلودگی و خاکگرفتگی فضاهای آموزشی و شهری کاملاً روشن است و پاکسازی و نظافت این فضاها امری زمانبر.
آنچه همواره در این سالها در کش و قوس تدابیر ستاد مدیریت بحران بیش از هرچیز دیگر دچار تنش شده و واکنشها و نارضایتی عمومی را در استان و بهخصوص شهر اهواز به دنبال داشته، تصمیمگیریهای یکسویه بدون در نظر گرفتن شرایط بخش عمدهای از مردم و حتی نهادی مانند آموزش و پرورش است که اغلب اوقات بهعلت کمبود نیروی انسانی در امور جاری خود با چالشها و مشکلات بسیار مواجه است.
حال آنکه چگونه آموزش و پرورش بتواند طی چند ساعت با نیروی انسانی اندک خود فضاهای آموزشی را از گردوخاکهایی که (بهگفته پژوهشگران همراه با آلودگیهای میکروبی، باکتریایی، قارچی و .. متعدد و زمینهساز مخاطرات جدی برای سلامتی است) پاکسازی کند، یک ابهام جدی ایجاد میکند که شاید تنها پاسخ آن را بتوان در نگرانی مسئولان ارشد استان نسبت به وضعیت آموزش و پرورش و افت تحصیلی دانشآموزان ناشی از تعطیلیهای مکرر و به تبع آن واکنشهای منفی و فشار افکار عمومی نسبت به کیفیت آموزشی استان جستوجو کرد.
به عبارت دیگر این نگرانی تا آنجا شدت مییابد که مسئولان تنها راهکار را ممانعت از تعطیلی دانسته و با وجود شرایط بحرانی در سطح شهر و درگیرشدن خانوادهها با خاکروبی منازل، همچنان تا ساعات پایانی روز جمعه (هشتم بهمنماه) با مشاهده کاستن از شدت گردوغبار، نسبت به اعلام تعطیلی تردید داشته تا جاییکه گمانهزنیهای بسیار از سوی رسانهها و شبکههای اجتماعی به تشویش و نگرانی افکار عمومی دامن بزند و در نهایت اعلام عدم تعطیلی مدارس، واکنشهای گسترده رسانهها، مردم و کاربران شبکههای اجتماعی را نسبت به این تصمیم به دنبال داشته باشد.
با این وجود، تکرار قطعی آب و برق در بامداد روز شنبه، مدارس را دچار یک بحران دیگر کرد تا دانشآموزان پس از رفتن به کلاس در صبح شنبه با اعلام تعطیلی مدارس راهی خانه شوند و مسئولان برای پاکسازی کلاسها ناگزیر به اعلام تعطیلی سراسری مدارس در روز شنبه و در ادامه آن نوبت صبح امروز (یکشنبه، دهم بهمنماه) در شهرهای اهواز، باوی و کارون شوند؛ امری که رسانهها آن را با عناوینی چون “بیکفایتی مدیریت” و “بحران در مدیریت بحران” پوشش دادند اما آیا دچار بحران در مدیریت بحران هستیم یا این ناهماهنگی نتیجه مدیریتزدگی است؟!
قطعأ نگرانی مسئولان از افت آموزشی استان و وضعیت تحصیلی دانشآموزان امری نیکو و بهجا است اما اصرار بر تداوم فعالیت مدارس در شرایطی که همه سطوح و فضاهای کلاسی با لایههای ضخیم خاک پوشانده شده و امکان پاکسازی آن در اندک زمان باقیمانده وجود ندارد، چیزی جز تبِ مدیریتی یا “مدیریتزدگی” را به ذهن متبادر نمیکند.
بدون شک پیشبینی قطعی آب و برق مدارس در روز پس از وقوع این بحران باتوجه به شدت بادها و طوفانهای گردوخاک و از سوی دیگر فرسودگی بخشهایی از شبکه توزیع و همچنین ملاحظات فنی پستهای برق در شرایط گردوخاک، برای مسئولان شرکت برق منطقهای کاملاً محرز بوده و این مسأله چیزی نیست که برای اولین بار با آن مواجه شده باشند اما این میزان از خوشبینی نسبت به برقرار بودن آب و برق برای تداوم فعالیت مدارس، تنها میتواند ناشی از این تصور مسئولان برای مدیریت آموزش و پرورش در شرایط بحران نسبت به جلوگیری از تعطیلی فعالیتهای آموزشی برای پاسخدادن به فشار افکار عمومی باشد.
این در حالی است که با مدیریت اصولی شرایط و اندیشیدن کلاسهای فوق برنامه و جبرانی با همراهکردن خانوادهها میشد از تبعات منفی تعطیلیهای مکرر بر عقبماندن برنامه درسی دانشآموزان نیز کاست و شرایط را بهگونهای مدیریت کرد که با در نظر گرفتن رفاه حال مردم و شهروندان و همچنین امکانات و واقعیتهای نهادی مانند آموزش و پرورش و دیگر دستگاههای دولتی، هم آسودگی خاطر مردم را فراهم کرد و هم هزینههای اضافی دیگری بر مردم تحمیل نکرد که برای پاکسازی و ایجاد شرایط مناسب، تعطیلی مدارس تکرار شود که این چیزی جز مدیریتزدگی نیست!
هرچند تبِ این شرایط بحرانی با پاکسازی مدارس و کلاسها و برقراری فعالیتهای آموزشی از نوبت بعدازظهر امروز، در حال فروکش کردن است اما آیا تضمینی وجود دارد که دوباره چنین وضعیتی تکرار نشود و مسئولان این تجربه و دهها تجربه دیگر را الگوی خود قرار داده و به یک سازوکار مناسب مدیریتی در این خصوص برسند؟