ماجرای عجیب پرواز ۳۷۳۷ شرکت آسمان در فرودگاه بین المللی آبادان!
عصر جنوب/ asrejonoob.ir: آرش قلعه گلاب – صبح کارون:
پرده ی اول: ساعت نزدیک یک بعد ازظهر چهارشنبه ی هفتهی گذشته بود که همسرم با تلفن بهم اطلاع داد از دفتر هواپیمایی زنگ زده اند و اس ام اس داده اند که پروازش سه ساعتی تأخیر دارد،
نمی خواد به خاطر پروازم زود بیای خونه. حسابی خوشحال شدم! با این تأخیر میتونستم دیگه ساعت سه ظهر راه نیفتم همسرم رو ببرم فرودگاه! ظهر رو بخوابم و سر کیف، ساعت شیش عصر برسونمش فرودگاه. سر ساعت شیش و نیم فرودگاه بودیم! نیم ساعتی طول کشید تا همسرم چمدان هایش را تحویل داد. ساعت هفت بود که دیگه احساس کردم می تونم فرودگاه رو ترک کنم! وقت پرواز نزدیکه و تا مسافرا بخوان سوار هواپیما بشن نیم ساعتی زمان می بره، از همسرم خداحافظی کردم و گفتم که تا رسیدی مشهد بهم زنگ بزن.
پرده ی دوم: ساعت نه و نیم شب بود که همسرم زنگ زد. گفتم چه خبر، رسیدی؟ اذیت که نشدی؟! گفت چه اذیتی بابا، اصلا هنوز حرکت نکردیم! گفت چی، مگه نگفتن هفت و نیم حرکته! گفت چرا، ولی بعدش گفتن پروازتون تأخیر داره، ساعت هشت و نیم حرکته! هشت و نیم که شد گفتن نه و نیم! حالا هم می گن معلوم نیس! بهش گفتم بیام فرودگاه پیشت، گفت نه تا بخوای بیای نیم ساعتی طول می کشه، ممکنه تا نیم ساعت دیگه پروازمون برسه، گفتن تو راهه! خودم بهت زنگ می زنم.
پرده ی سوم: ساعت یازده و نیم شب بود که دوباره همسرم زنگ زد! اصلا فکر این که هواپیما نپریده باشد را نمی کردم، گفت که هنوز هواپیما نیامده، ولی گفتن تو راهه! تو زیاد نگران نباش، گفتم دارم میام. دیگه نمی شد رو حرف این فرودگاه حساب کرد! نیم ساعتی طول کشید تا خودم رو رسوندم فرودگاه بین المللی آبادان! وقتی رسیدم داشتن شام می دادن! فرودگاه که نبود، شده بود تالار عروسی! هر کی یه ظرف یه بار مصرف دستش بود داشت می رفت یه گوشه ای یه تیکه مرغ بزنه! اونم چه تیکه مرغی، نه چندان پخته، استتار شده در برنج سُرب دار هندی!
پرده ی آخر: ساعت دو صبح بود که بالاخره هواپیما بر روی باند فرودگاه بین المللی منطقه ی آزاد اروند(دربند هم خوانده می شود) نشست، ظاهرا این بار هواپیما روی مسئولان فرودگاه را زمین نزده بود! و به قول ایشان به مسافران، برای پرواز ساعت دو نیم شب پنجشبه به جای چهار و نیم چهار شنبه! عمل کرده بود. این بار اما تا هواپیما نپرید، من هم فرودگاه را ترک نکردم! به شما هم پیشنهاد می کنم هروقت که همسرتان را بردید فرودگاه، تا به چشم خودتان ندید که هواپیما از روی باند فرودگاه به هوا بلندمی شود، فرودگاه را ترک نکنید!