ازدواج سفید یا صیغه دائم؟
عصر جنوب: توران ولیمراد – چند وقتی است که رسانه ها کلمه “ازدواج سفید” را برای نوعی از زندگی مشترک به کار می برند که این نوع زندگی در حوزه شرع و قانون همان صیغه است که نه مدت دار، بلکه دائم مورد نظر است.
چرا این نوع زندگی “صیغه دائم” است و “ازدواج سفید” واژه نادرستی برای آن است؟
ازدواج عقد دائم است و تکالیف مشخصی را برای زن و مرد تعیین می کند. صیغه یا عقد موقت هم در شرع و عرف و قانون تعریف شده و قوانین خودش را دارد که رضایت طرفین شرط اول آن است و سایر شرایطی که خود می گذارد از تعیین مدت و مقدار مهریه. بعضی این رابطه را در عین حال که عقد دائم نمی کنند در عمل صیغه دائم می کنند و نمی خواهند مدت ارتباطشان محدود تعیین شود از قدیم هم این گونه صیغه بوده که آن را صیغه ۹۹ ساله می خوانده اند. ارتباطی که امروز رسانه ها آن را ازدواج سفید نام نهاده اند همان صیغه دائم است که در آغاز مدت محدود برایش نمی گذارند.
واژه ازدواج سفید از کجا آمده؟
ازدواج سفید “white marriage” برگرفته از معادل فرانسوی آن است که به معنای یک ازدواج ناتمام یا غیرکامل می باشد. یک ازدواج ثبت شده بدون ارتباط واقعی ازدواج که در واقع یک ازدواج صوری و روی کاغذ است. در این ازدواج اهداف اقتصادی، اجتماعی یا حقوقی و از این قبیل مورد نظر است مثل گرفتن کارت اقامت و و یزا و غیره. ازدواجی برای پوشش که در کاربرد نقطه مقابل مفهومی است که در رسانه ها به کار می رود.
آن چه رسانه ها از ازدواج سفید می رسانند زندگی مشترک است بی آن که ازدواجی ثبت شده باشد و این در واقع همان صیغه است که در عرف و شرع و قانون دیده شده. این نوع ارتباط در مفهوم غربی نه ازدواج سفید بلکه زندگی دو نفر به عنوان دوست است که با هم به خانه مشترک آمده اند نه آن چه ازدواج سفید در آن جا کاربرد دارد.
چند نکته قابل تامل مرتبط:
• صیغه در جامعه ما به دلیل سوء استفاده هایی که از آن شده بار منفی داشته که ذهنیت جامعه را نسبت به آن منفی کرده است. از جمله خیانت مردان متاهل نسبت به زندگی مشترک و آسیب های همراه با آن برای خانواده بوده است، یا بهره بری کارگری جنسی از زن که کرامت انسانی او را خدشه دار کرده. این کاربردها می تواند از عوامل مهم در عدم به کارگیری این واژه برای این نوع ارتباط باشد که با تبیین و قانونمند کردن صیغه و کاربرد آن در جامعه متناسب با واقعیت های امروز به دور از سوء استفاده ها از آن می توان آن ذهنیت را اصلاح کرد.
• قانونی مدون لازم است تا ابعاد و زوایای این زندگی را ببیند و از آسیب هایی که برای جوانان و خاصه زنان به همراه می آورد کم کند. به عنوان مثال یک سری قوانین که در صورت تداوم یک مدت از این نوع زندگی قانون از زنان حمایت کند. خاصه که در این نوع زندگی زن از همان ابتدا نقش اقتصادی پررنگی ایفا می کند و مهریه ای با ارزش مالی مطالبه نکرده است. خشونت خانگی در این نوع زندگی و ابزارهای حمایتی در مقابل آن برای زن دیده شود.
• لازم است کودک حاصل از این زندگی حمایت های کامل تر و همه جانبه داشته باشد. زوجی که زندگی خود را بر اساس توافق های شخصی شروع کرده اند فرزند آن ها حمایت های قانونی احتیاج دارد. به علاوه حمایت های مالی مصوب برای مادر در این نوع زندگی لازم است. قرآن در مدت شیردهی مخارج مادر کودک را به عهده پدر فرزند گذاشته است.
• با توجه به واقعیت های موجود در جامعه از جمله نقش اقتصادی و توانمندی های زنان، و نقش و جایگاه انسانی آن ها قوانین مدنی در حوزه خانواده احتیاج به اصلاح و رفع خلاء قوانین متناسب با این جامعه دارد. از طرف دیگر آموزش ها و فرهنگسازی لازم است که همه اعضای خانواده را در جایگاه انسانی قرار دهد و روابط را این گونه ببیند و آموزش دهد. کم کاری در این زمینه ها و مشکلات موجود در روی آوردن جوانان به این نوع زندگی مشترک موثر است.
• بلوغ اقتصادی آخرین مرحله بلوغ است که وقتی یک دختر بتواند زندگی خود را به لحاظ اقتصادی مدیریت کند به مرحله ای رسیده است که بتواند شریک جنسی خود را هم انتخاب کند. یا وقتی دختری به این سن رسید می تواند از طرف پدر در این انتخاب وکالت داشته باشد.
• اجازه فسخ و خارج شدن از این رابطه برای هر دو طرف منظور می شود همچنان که شرکت هر دو در مخارج زندگی و کارها از جمله عواملی هستند که در گزینش این زندگی برای جوانان نقش دارند.
• اگر نظر کارشناسان بر این است که انتخاب این نوع زندگی آسیب زا و فرصت سوزی است بهتر است در جهت رفع مشکلات بر سر راه ازدواج و سلامت خانواده اقدام کنند و به جامعه نیز آموزش های لازم را بدهند.
• این مهم نیست که دو نفری که ازدواج می کنند چه دین و چه آیینی دارند مهم این است که قوانین به گونه ای باشند که جامعه به سمت قانون شکنی نرود. در یک جامعه مدنی فارغ از اعتقادات فردی قانون شکنی خود جرم است.