دبیرکل حزب موتلفه زیرمنگنه سوالات روزنامه اصلاح طلب/موضع عسگراولادی درباره موسوی وکروبی راقبول ندارم
عصر جنوب: محمدنبی حبیبی دبیرکل حزب موتلفه اسلامی در بخشی از مصاحبه خود با روزنامه اعتمادگفت:
موتلفه در درون با یک بحران مواجه است. یعنی سر یک اتفاقات خاص، چند صدا از درون موتلفه بلند میشود. علت چیست؟
در موتلفه ما اعضای شورای مرکزی را تا به حال ملزم نکردیم که مصاحبه نکنند. بلکه آزادند. البته اینکه از یک حزب چند نظر ارایه شود این را من نقطه ضعف میدانم. باید در تشکیلات صدای واحدی شنیده شود. و اگر مشاهده شود که این موضوع باعث آسیب به کیان موتلفه است قطعا در شورای مرکزی تصمیم واحد در این رابطه خواهیم گرفت.
در خصوص رفتار با آقای هاشمی رفسنجانی به خصوص بعد از حوادث انتخابات ۸۸٫ دو رویکرد وجود داشت که یکی متعلق به آقای شجونی است و دیگری مربوط به مرحوم آقای عسگراولادی. ایشان گفتند که جهان اسلام فانوس به دست میگردد تا چهرههایی مانند هاشمی رفسنجانی و ناطقنوری را پیدا کند و از سوی دیگر آقای شجونی آقای هاشمی را با اصواتی صدا میزند که فاصله را آنقدر زیاد میکند که تکلیف مردم و حتی هواداران موتلفه هم مشخص نمیشود که باید به کدام نگاه توجه کنند.
من این موضوع را به عنوان یک نقطه ضعف در موتلفه قبول دارم. اما اگر زمانی احساس کنیم که این تفاوت صدا قرار باشد به کیان موتلفه آسیب و صدمه بزند مطمئن باشید که با یک تصمیم قاطع در شورای مرکزی قابل حل است.
رویکرد موتلفه کدام یک از اینهاست؟
ما از سالهای پیش به این طرف هفتهیی یک بار موضعگیری داریم. این موضعگیری دبیرکل موتلفه که هر هفته منتشر میشود نتیجه مشورتهای داخلی سران موتلفه است. جلسات خاصی برگزار میشود به گونهیی که حدود ۱۰ نفر نظراتشان را اعلام میکنند. این نظرات جمعبندی میشود و مرکز سیاسی ما هم راجع به موضعگیری هفتگی دبیرکل نظر میدهد، این نظرات را دبیرکل با رعایت نظر اکثریت جمعبندی میکند و با جرح و تعدیلی که انجام میدهد یک جمعبندی از نظرات اعلام میکند که بنابراین موضع دبیرکل حزب، موضع موتلفه است.
نظر حزب موتلفه درباره آقای هاشمی چیست؟
ما بارها تکرار کردهایم و البته این تکرار مفید هم هست. درباره آقایان هاشمی و یا احمدینژاد و برخی شخصیتهای دیگر، مطلق کردن این شخصیتها چه در جهت نفی و چه در جهت اثبات آنها را کار درستی نمیدانیم.
آنجایی که آقای هاشمی رسما میگویند من به همه گفتهام که من سر سه موضوع با هیچ کس معامله نمیکنم. نظام اسلامی، ولایت فقیه و شخص آیتالله خامنهای. نظر آقای هاشمی با موتلفه ۱۰۰ درصد انطباق دارد. اما همین آقای هاشمی بالاخره حاضر نشدند بگویند که حرف مهندس موسوی درباره تقلب دروغ است. ما بارها گفته ایم که دروغ است. یا در مورد پیامی که آقای هاشمی در مورد فوت پدر موسوی فرستادند. در همین پیام آقای هاشمی آقای موسوی را به عنوان خدوم اعلام میکنند که شدتش بیشتر از خادم است. ما در ملاقات حضوری با آقای هاشمی گفتیم که با پیام فرستادن شما مخالفتی نداریم اما با خدوم خواندن موسوی کاملا مخالفیم.
پاسخ آقای هاشمی چه بود؟
پاسخ روشنی نداشتند و گفتند من شرایطم به گونهیی است که باید پیام میدادم. در جایی هم که آقای هاشمی در طول انتخابات ۸۸ یکبار حاضر نشدند آن صحبتهای رهبری را در مورد این انتخابات حتی تکرار کنند، ما با ایشان مخالفیم.
شما ایشان را به عنوان مجتهد سیاسی قبول دارید؟
(با مکث) قبول داریم که ایشان اجتهاد سیاسی دارند. منتها این قبول داشتن به این معنا نیست که حرفهایشان وحی منزل است و برای ما تکلیف شرعی میآورد. البته مجتهدین سیاسی دیگری هم هستند که با نظرات اجتهادی ایشان مخالفند یا تضاد دارند.
این را هم قبول دارید که آقای هاشمی میتوانند به اجتهاد خودشان رفتار کنند؟ حتی اگر با نوع نگاه موتلفه انطباق نداشته باشد.
آقای هاشمی اگر خارج از چارچوب نظرات قطعی رهبری سخن بگوید حتی اگر سالها سابقه هم داشته باشند ما با این آقای هاشمی هرگز موافقت نمیکنیم.
شما معتقدید که آقای هاشمی باید با آهنگ رهبری حرکت کند؟
اگر غیر از این باشد تعجب میکنیم. یکی از موارد تعجب ما این است آنجا که آقای هاشمی میگویند من سر آن سه مورد با کسی معامله نمیکنم که حرف صحیحی است، پس چطور است که مهندس موسوی را خدوم تلقی میکنند؟ آیا خدوم تلقی کردن موسوی از یک مجتهد سیاسی، در چارچوب نظرات رهبری است؟ ما معتقدیم که نیست.
شما با خطکش و شاغول خودتان میسنجید.
ما تمام تلاشمان این است که با رعایت کامل معیارهای رهبری حرکت کنیم و همه هزینههای آن را هم پذیرفته و میپذیریم.
فکر میکنید موتلفه اسلامی به رهبری نزدیکتر است یا آقای هاشمی؟ آقای هاشمی رهبری را بهتر میشناسند یا موتلفهییها؟
شناسایی و حتی علم به تنهایی کافی نیست. وقتی خود آقای هاشمی میگویند که از ولی فقیه و آیتالله خامنهای عبور نمیکنند، ای کاش یک بار نظراتشان درباره انتخابات ۸۸ در چارچوب نظرات رهبری اعلام میشد. یعنی ادعای تقلب در انتخابات ۸۸ را دروغ اعلام میکردند که نکردند.
آقای عسگراولادی که شاید اگر ایشان را پدر معنوی موتلفه بنامیم دور از واقعیت نباشد به نوعی حرفهای آقای هاشمی را تکرار و از ایشان حمایت کردند و تعبیری که از آقای هاشمی ارایه میکنند این است که وی شناسنامه انقلاب است و نباید او را از دست داد که این تعبیر به نظر رفاقتی نیست.
من صریح پاسخ میدهم. آقای عسگراولادی چند ماه قبل از انتخابات ۸۸ در یک جلسه خصوصی آقای موسوی را یک خطر عنوان کرد. اما آقای هاشمی آن هم بعد از آن زشتیهای فتنهگرانه سال ۸۸، مهندس موسوی را خدوم اعلام کرد. بنابراین بین نظر عسگراولادی و هاشمی در این مقوله ۱۸۰ درجه اختلاف نظر وجود داشت.
مرحوم عسگراولادی بارها و بارها در محافل عمومی تکرار کرده بود که آقایان موسوی و کروبی راس فتنه نیستند بلکه مفتونند.
من از خیلیها به آقای عسگراولادی نزدیکتر بودم. حداکثر امتیازی که ایشان به آقایان موسوی و کروبی دادهاند این است که اینها فتنه زده شدهاند. نگفته خدوم هستند، ولی آقای هاشمی فتنه زده هم نمیگوید.
ولی همین آقای هاشمی از طرف عسگراولادی به عنوان شناسنامه انقلاب و یک چهره برجسته در منطقه معرفی میشود.
حداکثر امتیازی که عسگراولادی به مهندس موسوی داده است این است که وی فتنه زده است و به قول رهبری به دام فتنه افتاده. ولی از کلمه خدوم و یا خادم استفاده نکرده است در حالی که آقای هاشمی این کلمه را درباره ایشان به کار گرفت.
اگر در بعضی مواقع ۱۸۰ درجه اختلاف نظر دارند پس چرا میگوید که هاشمی شناسنامه انقلاب است؟
ما در عین حال که در موارد متعددی از جمله خطبههای ۲۶ تیرماه ۸۸ که با غالب موضوعات مطرح شده در آن مخالفیم، نسبت به برخی موضعگیریهای آقای هاشمی کاملا معترضیم.
موضوعاتی که در حال حاضر به نظر میرسد در حال عملی شدن است یعنی شروطی که مطرح کردند در این روزها در حال اجرا شدن است، آزادی زندانیان سیاسی و بسیاری موارد دیگر.
سال ۸۸ با ۹۲ و ۹۳ متفاوت است. در سال ۸۸ نظام باید تصمیماتی میگرفت که اگر در سال ۹۲ میگرفت برخی آنها کاملا با هم در تضاد خواهد بود. تصمیم را باید برحسب شرایط روز گرفت. شما حر بعد از تسلیم را با حر قبل از تسلیم به امام حسین(ع) یکی میدانید؟ بنابراین اینکه در چه موقعی چه اظهارنظری میکنیم باید نگاه دقیقی داشته باشیم. رافت اسلامی ایجاب میکند که در مواقع مقتضی و در صورت تنبه برخی مجرمین نیز مورد عفو قرار گیرند.
در مورد اعتراضتان به نماز جمعه ۲۶ تیرماه ۸۸ بفرمایید.
ما اعتراضمان را به طور صریح و مفصل به آقای هاشمی در همان زمان مکتوب و رسانهیی کردیم. اما با آقای هاشمیای که از طرفی میگوید موسوی خدوم است و از سوی دیگر بیان میکند که از سه موضوع عبور نمیکند باید برخوردی مبتنی بر حذف و طرد و یا اینکه تلاش کنیم آقای هاشمی با همین موقعیت زیر خیمه انقلاب پشت سر رهبری بماند؟ ما قطعا دومی را انتخاب میکنیم. درباره این موضوع که بیان میکنم تا به حال مصاحبه نکردهام. ما بعد از حوادث خرداد ۸۸ راجع به آقای هاشمی با آیتالله یزدی ملاقاتی کاملا خصوصی برگزار کردیم. من به ایشان گفتم که آقای هاشمی نامهیی چند روز قبل از انتخابات نوشتهاند که ما و شما با اکثریت آن مخالفیم. اما ما از شما به عنوان کسی که منتقد جدی آقای هاشمی بوده و هستند سوالی داریم و سوال ما این بود که ما با آقای هاشمی دو نوع رفتار میتوانیم داشته باشیم اول اینکه اصلا با وی رابطهیی نداشته باشیم. و به آقای هاشمی آنقدر حمله کنیم تا وی خدایی نکرده به آیتالله منتظری تبدیل شود و دوم اینکه ارتباط را با او قطع نکنیم و هرچقدر میتوانیم آن سیاست را که میگوید آقای هاشمی زیر خیمه انقلاب پشت سر رهبری بماند، دنبال کنیم. آیتالله یزدی گفتند مگر تردید دارید که دومی درست است؟ من هم که تا این میزان به آقای هاشمی معترضم نباید رابطهام را با ایشان قطع کنم و بنابراین موتلفه اسلامی این فرمول را عمل کرده است.
پس چرا دیدارهای ۲۶ خرداد که روز شهیدان موتلفه است، در یکی دو سال اخیر قطع شده است؟ یعنی با قطع رابطه تان میخواستید که آن سیاست را دنبال کنید؟
خیر. ما بیش از سه سال پیش ملاقاتی به اتفاق خانواده شهدای موتلفه با آقای هاشمی داشتیم. همان زمان با آقای لاریجانی هم دیدار کردیم و به احمدینژاد هم تقاضای ملاقات دادیم که پذیرفته نشد. اما این ملاقاتهایمان را به دلایلی از یکی دو سال پیش با همه قطع کردیم به خصوص در سال ۹۳ منحصرا با مراجع عظام تقلید و علمای اعلام در قم ملاقات کردیم.
حکایت آقای هاشمی با حکایت سایر قوا فرق میکند به این جهت که آن سلاحی که توسط تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم به شهدای موتلفه داده شد از طریق آقای هاشمی بود و ایشان در اعدام انقلابی حسنعلی منصور نقش بسزایی داشتند و دیدارهایشان با موتلفه فارغ از دیدار با روسای قوا بوده است و این قطع رابطه بعد از انتخابات در افکار عمومی اینگونه تلقی میشود که موتلفه به این دلیل دیدارهایش با آقای هاشمی را قطع کرده است که چند نگاه در حزب وجود دارد. یک نگاه متعلق به آقای شجونی است و یک نگاه متعلق به جوانهای موتلفه است که آنها هم معترضند و یک نگاه مربوط به قدیمیترهای حزب است که با آقای هاشمی کار میکردند و با وجود همه این اعتراضاتی که به ایشان داشتند اما ارتباطشان را حفظ کردهاند مثل آقایان بادامچیان و عسگراولادی. فکر میکنم دیدارهایتان را به خاطر جلوگیری از خطر انشقاق کنسل کردید.
خیر. ما چون حدس زدیم که مطالبی را که شخصیتهای مختلف در ملاقات با موتلفه خواهند گفت ممکن است بعضا با هم متضاد باشد بنابراین به دلیل التهابات سیاسی تصمیم گرفتهایم که به طور موقت و نه دایم، ملاقات خانواده شهدا را با مسوولان انجام ندهیم تا اگر شرایط تغییر کرد، این ملاقاتها را دوباره ادامه دهیم.
برای من واقعا شبهه است. شما میفرمایید با شیخ محمد یزدی که منتقد جبهه آقای هاشمی هستند مشورت کردید که چه کار کنیم که ایشان گفتهاند راهحل دوم را انتخاب کنید. من میخواهم بدانم چطور میشود که حزب موتلفه میخواهد آقای هاشمی را بعد از شلوغ بازار انتخابات ۸۸ پشت سر رهبری نگه دارد اما سر همان بزنگاههای انتخابات ۸۸ ارتباطش را با وی قطع میکند؟
خیر. ما قطع نکردیم. در همان سال ۸۹ هم با آقای هاشمی ملاقات داشتیم.
مشخصا کاری که موتلفه انجام داد تا آقای هاشمی را پشت سر رهبری نگه دارد چه بوده است؟ این همه انتقاد کردید، عیوبی که از نگاه شما نسبت به آقای هاشمی وجود داشت را چگونه به او هدیه کردید؟آیا ادبیات آقای شجونی هدیه موتلفه به آقای آقای هاشمی بود؟ یا حمایت آقای عسگراولادی؟
ما اولا در اوج اتفاقات ۸۸ هم ارتباطمان را با آقای هاشمی قطع نکردیم بلکه ملاقات رسمی هم داشتیم. عدهیی هم به موتلفه اعتراض کردند که اصلا شما چرا رفتید؟ که ما الان هم از آن ملاقات در آن سال دفاع میکنیم.
چه کسانی اعتراض میکردند؟ از اعضای خود حزب بودند؟
برخی از معترضان در داخل حزب بودند ولی اکثر افرادی که انتقاد کردند افرادی مثل آقای الهام و کسانی که جبهه پایداری را تشکیل داده بودند که موضع تندی علیه موتلفه گرفتند و رسانهیی هم کردند. ما در ارتباط با آقای هاشمی نه مداحی کردیم و نه ایشان را تخطئه. تازهترین و آخرین ملاقات هم دیدار مرحوم آقای عسگراولادی با ایشان بود زمانی که برای انتخابات اخیر ریاستجمهوری ثبتنام کرده بودند. یعنی ما به عنوان شورای مرکزی به خاطر التهابات انتخاباتی در دو سال گذشته تصمیم گرفتیم که با هیچ کدام از مسوولان ملاقات نکنیم چون مسوولان نظرات خودشان را اعلام میکنند که در این بین تضاد پیش میآید، گفتیم که موتلفه باعث رسانهیی شدن این تضادها نشود.
این دیدار آقای عسگراولادی بود نه دیدار حزب موتلفه.
این دیدار را با ما مشورت کردند و اکثریت ما به این دلیل که قصد نداریم ارتباطمان را با آقای هاشمی قطع کنیم موافق بودیم. البته ملاقات مرحوم عسگراولادی ملاقات حزب نبود.
حکایت صداهای مختلف در موتلفه فقط منحصر به آقای هاشمی نیست. حتی ما شاهد آن بوده ایم که آقای عسگراولادی برای اینکه بگویند که برادران من مهندس موسوی و کروبی راس فتنه نیستند و مفتونند، مجبور شدند که بیان کنند که من از موتلفه مرخصی گرفتهام. این نشاندهنده تک و تنها بودن ایشان در این قصه نیست؟
آقای عسگراولادی نگفتند از موتلفه مرخصی گرفتند. ایشان در مقطعی گفتند که من میخواهم مطالبی را بگویم که میدانم اکثریت حزب موتلفه با آنها موافق نیستند. همچنین در جبهه پیروان خط امام و رهبری گفتهاند که من دبیرکل جبهه هستم اما مطالبی میخواهم بگویم که هیچ اطمینانی ندارم که جبهه نظرش این باشد. من شخص خودم فارغ از موتلفه و فارغ از جبهه یک احساس مسوولیتهایی میکنم. ایشان گفتند مواضع من در مورد آقای میرحسین و کروبی مواضع شخص حبیبالله عسگراولادی است نه مواضع موتلفه و جبهه پیروان.
چرا مرحوم آقای عسگراولادی باید چنین جملاتی میگفتند؟ ترس و واهمه ایشان از چه چیزی بود؟
برای اینکه نه در جبهه و نه در موتلفه اکثریت با نظرات عسگراولادی موافقت نداشتند اما ضمنا ما سکوت کردیم و موضعی نگرفتیم. جلسهیی برگزار کردیم و گفتیم که عده زیادی از اعضای شورای مرکزی حزب با این نظرات موافق نیستند. در این شرایط ما دو موضع میتوانیم داشته باشیم یکی اینکه مخالفت صریح داشته باشیم و دیگری اینکه سکوت کنیم. و در نهایت شورای مرکزی ترجیح داد که احترام آقای عسگراولادی را حفظ کند و نفیا و اثباتا اظهارنظر نکند. بنابراین شما از موضعگیری دبیرکل موتلفه درباره موضعگیریهای آقای عسگراولادی درباره میرحسین موسوی نفیا و اثباتا چیزی در دست ندارید.
نظر شما درباره اظهارنظر مرحوم عسگراولادی چیست؟
اکثریت اعضای شورای مرکزی موافق نبودند ولی همین اکثریت گفتند که مصلحت موتلفه در سکوت است. من هم همان مصلحت را تمکین میکنم.
فکر نمیکنید که مرحوم آقای عسگراولادی به عنوان یک مجتهد سیاسی و با توجه به تجربه سیاسیای که در ۵۰ سال کسب کرده بودند، جنس ادبیات و نگاهشان میتواند برای اعضای شورای مرکزی قابل اطمینان باشد؟
در عین حال که آقای عسگراولادی به عنوان یک معلم بزرگ مورد احترام شورای مرکزی بودند. من صریحا میگویم که در برخی از بحثها با وجود آنکه ایشان نظر خودشان را بیان کرده بودند اما در نهایت رای شورای مرکزی برخلاف نظرشان شده بود که ایشان هم گفتند من نظر شورای مرکزی را اطاعت میکنم.
راجع به میر حسین موسوی و کروبی خودشان گفتند که این نظر شخص حبیبالله عسگراولادی است نه نظر موتلفه است و نه نظر جبهه پیروان
فکر نمیکنید که این موضوع مربوط به کل جریان اصولگرایی است اینکه حرفشنوی از بزرگان و ریشسفیدان در بین اعضای جریان وجود ندارد؟ نمونهاش هم در همین انتخابات اخیر.
در تشکیلات حزبی ما چارهیی جز تسلیم شدن به نظر اکثریت نداریم. شورای مرکزی از طرف کنگره از ۳۰ نفر انسان عاقل و بالغ تشکیل شده است و یکی از آنها هم آقای عسگراولادی بود. ایشان هرگز از موتلفه چنین توقعی نداشتهاند که در مقابل نظراتشان سخنی نگویند.
منظور من کل جریان اصولگرایی است. از سال ۸۴ که آقای احمدینژاد بازی را به هم زدند و با وجود تمام مذاکراتی که مبنی بر کنارهگیریشان به نفع آقای لاریجانی شد که در نهایت این اتفاق نیفتاد و آقای لاریجانی شکست خورد تا سال ۸۸ که اصولگرایان مجبور بودند از احمدینژاد به دلیل آمدن میرحسین موسوی حمایت کنند که تعدادی از دوستان شما واژه اکتیویته را در این مورد بهکار بردند. انتخابات ۹۲ هم که اصلا داستان عجیب و غریبی بود. جالب است، آیتالله مصباحیزدی که همیشه مخالف فعالیتهای حزبی در کشور بودند اکنون میبینیم که انواع و اقسام تشکلهای سیاسی و اجتماعی مذهبی و… راه انداختهاند؛ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نتوانست به این جمعبندی برسد که از آقای ولایتی حمایت کند؛ آقای قالیباف کنار نکشید، آقای جلیلی آمد؛ این همه تکثر، با وجود تمام فریادهایی که آقایان مهدوی کنی و عسگراولادی زدند که مثل گوشت قربانی جریان را تکهتکه نکنید، اما حرفشنویای وجود نداشت. میخواهم بگویم مثل اینکه فصل ریشسفیدی در جریان اصولگرایی تمام شده است؟
خیر. در این چند سال اخیر اتفاقات مختلفی افتاده است. مثلا در انتخابات مجلس هشتم با محوریت شورایی که از اصولگرایان تشکیل شده بود جریان ما قاطعانه برنده شد. یعنی عقل جمعی حاکم شد. در انتخابات نهم هم این اتفاق افتاد اما در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، خیر. ما از اینکه این اتفاق نیفتاد حمایت نمیکنیم. ما از مهرماه سال ۹۱ در تحلیل هایمان به این نتیجه رسیدیم که اصولگرایان لابد از ائتلاف هستند و بعد در جلسهیی به این نتیجه رسیدیم که اگر لازمه این ائتلاف این باشد که موتلفه از نامزد خود صرف نظر کند، آیا حاضریم یا خیر؟ در تمام مذاکرات با آیتالله مصباح و سایر علما گفتیم که ما داریم پیشنهاد ائتلاف میکنیم و اگر این ائتلاف به ثمر نشست و یک نفر انتخاب شد دیگران باید کنار بروند و همان جا اعلام کردیم که در این صورت اولین دستگاهی که کنار خواهد رفت ما خواهیم بود.
چرا پس کسی نیامد که نخ تسبیح اصولگرایان بشود؟
به هر حال این نقطه ضعف است و من از اینکه این اتفاق نیفتاد، حمایتی نمیکنم.
قبول دارید که فصل برادر بزرگتر و ریش سفیدی و بزرگتری کردن در جریان اصولگرا تمام شده است؟ یا اینکه اصولگرایان برادر بزرگتری ندارند که سر بزنگاهها بتواند به آنها کمک کند؟
خیر. من این را به صورت واقعهیی که به صورت دایم اتفاق افتاده باشد قبول ندارم اما به صورت مقطعی اتفاق افتاده است. در انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی ائتلاف اصولگرایان با محوریت جامعتین واقع شد و کار خوبی هم بود. در انتخابات ریاستجمهوری نشد که کار بدی هم شد.
در حال حاضر چه کسی میتواند نقش برادر بزرگتر را برای اصولگرایان بازی کند؟
ما اکنون هم معتقدیم که محوریت جامعتین معتبرترین محوریت برای اصولگرایان است.
فکر میکنید که اصولگرایان این محوریت را قبول میکنند؟
اصولگرایان زمانی که در اوج غرور باشند همین اتفاقی که افتاد برایشان روی میدهد اما اگر بدانند که این غرور باعث شکستشان میشود مسلما بار دیگر به محوریت گرایش پیدا میکنند.
اصولگرایان محبوبترند یا آقای هاشمی؟
(با مکث) در انتخابات دوم خرداد سال ۷۶ آقای ناطق بیان کردند که همان راه آقای هاشمی را میروند که در نهایت اقلیت به آقای ناطق رای دادند. در انتخابات اخیر همین که آقای هاشمی ثبت نام کردند یک جریانی اتفاق افتاد. بنابراین ایشان یک شخصیت مطلق نیست که در همه مواقع تاریخی و انتخاباتی بگوییم مردم در مورد ایشان یک نظر دارند. یکی از علل محبوبیت آقای هاشمی در انتخابات اخیر ریاستجمهوری برخی از رفتارهای آقای احمدینژاد بود که در اواخر دوره دوم ریاستجمهوری جز خودش هیچ کس را قبول نداشت
در شرایط فعلی چه؟
به اعتقاد بنده در شرایط فعلی، رای مجموعه اصولگرایان به غیر رقبا میچربد اگر متفرق شوند شکست میخورند و اگر متحد باشند پیروز.
در انتخابات اخیر که مجموع رای تمام کاندیداهای اصولگرا از درصد رایی که آقای روحانی آوردند کمتر بود و به ۵۰ هم نرسید؟
بله. اما خود نفس تفرق به مجموعه اصولگرایان لطمه وارد کرد و رای آنها را در آن انتخابات کاهش داد.
اینگونه اگر همه اصولگرایان با یک نامزد هم میآمدند باز هم پیروز نمیشدند.
به نظر من اگر اصولگرایان با یک نامزد میآمدند اعتماد عمومی مردم بیشتر میشد. اما اینگونه نشد و مردم هم گفتند که اصولگرایان با خودشان نتوانستند توافق کنند بعد ما چگونه به آنها اعتماد کنیم؟ بنابراین این تفرق اصولگرایان به اعتماد عمومی مردم لطمه وارد کرد.
باز هم مردم میتوانند برای انتخابات مجلس دهم به اصولگرایان اعتماد کنند یا اینکه با آمدن دولت آقای روحانی رقابت را به رقیب واگذار میکند؟
بستگی به دو چیز دارد؟ اول اینکه ما آقای روحانی را مقابل جریان اصولگرا نمیدانیم.
شما آقای روحانی را اصولگرا میدانید؟
ما روحانی را در تقابل با اصولگرایان نمیدانیم و با برخی سلیقهها و انتصابات ایشان هم مخالفیم. البته ایشان یکسری سلیقه هم خودشان دارند که ممکن است با برخی سلایق اصولگرایان متفاوت یا متضاد باشد. اینکه بگوییم همه رفتارهای انتخاباتی آقای روحانی به طور مطلق خوب یا به طور مطلق بد است حرف منطقی نیست.
ارزیابیتان از عملکرد دولت آقای روحانی چیست؟ از نگاه موتلفه دولت در چه حوزههایی توانسته موفق باشد و در چه حوزههایی کارایی خوبی نداشته است؟
عملکرد دولت در حوزههای اقتصاد، سیاست داخلی و خارجی، فرهنگی و. . . همراه با توفیقات و گاهی عدم توفیق بوده است که میتواند موضوع یک مصاحبه مستقل باشد. اما به طور کلی میتوان گفت دولت در مهار تورم توفیق داشته اما در خروج از رکود توفیقی نداشته است، در آرام کردن فضای سیاسی کشور موثر بوده اما به کارگیری برخی عناصر فتنه در بدنه اجرایی کشوربه این فضای آرام آسیب رسانده است. در بخش فرهنگ خدمات قابل توجهی داشته است اما در دورشدن از فضای سیاستهای کلی نظام درحوزه فرهنگ (عمدتا مصوبات شورای انقلاب فرهنگی و مصوب شورای عالی فضای مجازی) گاهی به بیراهه رفته است. دولت گاهی در برابر انتقادهای مشفقانه طاقت از کف میدهد و بنا بر بی مهری بر منتقدین میگذارد. در موضوع هستهیی ما تاکنون امتیازات نقد دادیم اما به مطالبات نسیه اکتفا کردهایم درست است که تا حدودی فضای تحریم را شکستهایم اما هیچ چیز عوض نشده است و ساختارهای تحریم و حتی تهدیدهای گذشته به قوت خود باقی است.
تفاوت رویکرد حزب موتلفه و اصولگرایان معتدل با رویکرد و مطالباتی که اصولگرایانی نظیر جبهه پایداری و انصار حزبالله از دولت دارند، چیست؟
ما اصولگرای معتدل یا تند و کند نداریم. اصولگرایی یک ظرفیت عظیم سیاسی در کشور است که در هر انتخابات به عنوان اصلیترین ضلع رقابت ظاهر میشوند. در اعتقاد به نظام، انقلاب و امام و رهبری تفاوتی ندارند و بر این اعتقاد پای میفشارند هیچکس انتظار ندارد همه اضلاع اصولگرایی یک موضع داشته باشند و همه یک نوع فکر کنند. هر کدام برداشتهای خودشان را دارند و هر کدام همه در موضع و موقع خود محترم است.
چرا موتلفه نسبت به حملات و فشارهایی که به دولت آقای روحانی از سوی برخی جریانهای تندروی اصولگرا که همسو و هم نظر با حزب موتلفه هم نیستند سکوت میکند و موضعگیری نمیکند؟
ما وکیل آقای روحانی نیستیم، آقای روحانی به اندازه کافی قادر است از خودش دفاع کند، موتلفه مسوول روابط عمومی دفتر رییسجمهور نیست.
به نظر شما هزینههای اعضای جبهه پایداری در مجلس برای کشور و مردم بیشتر بوده است یا فایدههای آنان؟
اعضای محترم جبهه پایداری یک جریان سیاسی در کشور و به عنوان یک ضلع اصولگرایی مطرح هستند و ما به همه آنها احترام میگذاریم. برخی اوقات مواضع آنها جسورانه است و آن را قابل ستایس هم میدانیم. مانند مواضع آنها در مورد فتنه و آگاهی خوب آنها نسبت به امر نبرد نرم دشمن. البته نسبت به برخی مواضع آنها نیز انتقاد داریم.
آیا اصولگرایان میتوانند با توجه به فقدان مرحوم عسگراولادی و در بستر بودن آیتالله مهدوی کنی در دو انتخابات پیش رو به وحدت برسند؟
اصولگرایی قائم به شخص نیست. قائم به اصول است تا وقتی اصول هست اصولگرایی هم هست، ما امیدواریم با تمسک به اصول به وحدت برسیم.
نظر شما درباره اظهارات اخیر سید محمد خاتمی مبنی بر تعامل با حاکمیت و نامه اخیر مجمع روحانیون مبارز برای سلامتی مقام معظم رهبری چیست؟
آقای خاتمی در فتنه ۸۸ بیمهریهای زیادی به نظام و انقلاب کردند، باید آن را جبران کنند البته فاصله او با موسوی و کروبی محسوس است. اگر خود او به این تقوه بکند یک گام به جلو است. آقای خاتمی به هر حال باید راهی برای جبران خطاهای گذشته پیدا کند، نامه اخیر او میتواند یک راهی باشد.
آیا جنابعالی همچون برخی اصولگرایان قایل به مرده بودن اصلاحطلبان هستید؟آیا حزب موتلفه از فعالیت مجدد اصلاحطلبان در عرصه سیاسی کشور استقبال میکند؟
جریان موسوم به اصلاحطلبی در جامعه وجود دارد اما مشروعیت سیاسی خود رادر فتنه ۸۸ از دست داد به همین دلیل آنها گاهی باپرچم «اعتدال» پا به عرصه سیاست گذاشتهاند، این خود نشان میدهد که افراطیگریهای جریان موسوم به اصلاحطلبان در ۱۸ تیر ۷۸ و فتنه ۸۸ با مقاومت مردم روبهرو شده و آنها از این مقاومت با خبرند. آنها برای بازگشت به عرصه سیاست باید پوستاندازی کنند، باید بدانند «خروج بر حاکمیت» جواب نمیدهد و منجر به «خروج از حاکمیت» میشود یعنی درست همین موقعیتی که در آن قرار دارند البته افراد موجهی هم در این جریان سیاسی هستند که از نیروهای داخل نطام به حساب میآیند.
به نظر شما اگر احزاب مطرح اصلاحطلب اجازه بازی سیاسی در فضای کشور پیدا نکنند، هواداران بیشمار این احزاب چگونه باید مطالبات سیاسی و مدنی خود را پیگیری کنند؟
باید دید مطالبات سیاسی و مدنی آنها چیست اگر همین چیزی است که در ۱۸ تیر ۷۸ و فتنه ۸۸ دنبال آن بودند خب تکلیف آن معلوم است اما اگر بخواهند داخل حکومت بااحترام به قانون اساسی فعالیت کنند هیچ کس مانع این حضور نیست.
مولفهها و پارامترهای یک اصلاحطلب مطلوب از نگاه اصولگرایان، حاکمیت و جنابعالی به عنوان دبیرکل حزب موتلفه چیست؟
اصلاحطلبی یعنی مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، اگر آنها این تعریف را قبول دارند باید اثری درکارنامه سیاسیشان از این تعریف باشد.
چه سرنوشتی را برای دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب در دو انتخابات پیش رو پیشبینی میکنید؟
ما غیبگو نیستیم. انتخابات یعنی یک روش معین برای رسیدن به نتایج نامعین. این مردم هستند که مشخص میکنند چه کسی از صندوق برای خدمت به آنها بیرون میآید. ما دموکراسی به شرط چاقو نداریم.
مهمترین مصایب و مشکلات پیش روی اصولگرایان در حال حاضر چه مسائلی است؟
سوال شما کلی است و پاسخ کلی هم طلب میکند. ما امیدواریم همچنان به اصول پایبند باشیم و مشکلات خود را در تمسک به اصول حل کنیم. مهمترین ماموریت ما ایجاد و همگرایی بین طیف وسیع اصولگرایی در کشور است و امیدواریم بتوانیم با صبوری این ماموریت را انجام دهیم .
برخی اصولگرایان طی ماههای اخیر سخن از نوسازی و واسازی گفتمان اصولگرایی میگویند. حزب موتلفه آیا قائل به نوسازی گفتمان اصولگرایی است یا اینکه همچنان بر روندی که تا به امروز «بر» و «در» جریان اصولگرایی شکل گرفته است دفاع میکند؟
اصولگرایان انشاءالله به زودی با باز تولید گفتمان اصولگرایی به صحنه و میدان انتخابات آینده میآیند. گفتمان جدید اصولگرایی حتما نوسازی سازمان اصولگرایی را در پی دارد، افزایش میل به همگرایی اساس این نوسازی است.
در میان اختلاف سلیقه موجود بین آیتالله مصباحیزدی و آیتالله محمد یزدی، موتلفه دیدگاه خود را نزدیکتر به کدام یک از این دو فقیه میداند؟
آیتالله مصباحیزدی با آیتالله محمد یزدی اختلاف در اصول ندارند. آقای مصباحیزدی عضو جامعه مدرسین هستند و موتلفه در حرکت سیاسی خود از جامعتین به ویژه جامه مدرسین حوزه علمیه قم تبعیت دارد.
برخی از سیاسیون معتقدند که عقلای و معتدلین دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب در انتخابات مجلس دهم میتوانند به یک لیست مشترک برسند. از نگاه موتلفه آیا این فرضیه قابلیت عملیاتی شدن دارد؟
چنین حالتی اصلا تحقق نخواهد یافت. مفهوم این کار رسیدن در امر انتخابات به اجماع و تعطیلی اضلاع رقابت مثل انتخابات دوره دوم، سوم و چهارم ریاستجمهوری است. فکر میکنم چنین حالتی دیگر تکرار نمیشود. رقابت در انتخابات چیز خوبی است، باید به ادب و آداب آنها احترام گذاشت و هر چه مردم رای دادند محترم شمرد از این طریق نهادهای انتخاباتی هر چهار سال یک بار نوسازی میشوند و این برای پیشرفت کشور خوب است .ما یک نظام جمهوری اسلامی هستیم، باید به ساز وکارهای جمهوریت اعتمادکرد و در اداره کشور از آن بهره برد. دادن فهرست مشترک از طرف اصولگرایان و اصلاحطلبان نه لازم است نه ممکن. رقابتهای سالم بین سلیقههای داخل نظام هم لازم است و هم مفید.