آسیب شناسی فرهنگ انتخاباتی قومی و طایفه ای / سید محمد موسوی
عصر جنوب/ asrejonoob.ir: هویت قومی یکی از انواع هویت جمعی است که با ویژگیهای فرهنگی خاص، یک قوم را از اقوام دیگر متمایز می کند و بین اعضای یک قوم احساس تعلق به همدیگر ایجاد کرده و آنها را منسجم می کند. به نحویکه داشتن حس تعلق به قوم، تبار و قبیله راهی برای هویت یابی جمعی است که مفهوم “ما” و “آنها” را شکل بخشیده و دارای ساختی اجتماعی همراه با اشاره به فرهنگ است. این نوع از هویت و فرهنگ سیاسی در طول تاریخ ایران همواره تاثیرات فراوانی را بر تحولات تاریخی و سیاسی این مملکت داشته است و همواره در غالب تحولاتی نظیر جنگ و جدال طوایف و ایلات مختلف برای دستیابی به قدرت رخ نموده است. در پی تحولات اجتماعی معاصر، اکنون شکل رقابت میان ایلات و قبایل نیز متحول شده و در عرصه ی سیاست، به جای «سلطان اسب سوار شمشیر به دست» و « به کارگیری نیرو و سلاح بر علیه همدیگر» ، کاندیداهای ایلی در قالب مبارزات سیاسی مشروع و با استفاده از ابزار مدرن انتخابات و در پرتو فرصت هایی که صحنه ی کارزارهای انتخاباتی در اختیارشان قرار می دهد، پای به عرصه ی رقابت گذاشته و با انگشت نهادن بر شکاف ها وگسلهای قبیله ای، تحریک هیجانات قومی و طایفه ای، شعارهای جذاب و وعدههای رنگارنگ و اهتمام به تشکیل ائتلاف های طایفه ای و قبیله ای، به بسیج سیاسی جوامع ایلی مبادرت ورزیده و به احیاء و باز تولید فرهنگ سیاسی پیشین مدد می رسانند.
شهرها و مناطق مبتنی بر نظام طایفه ای اگرچه وارد مرحله شهرنشینی فیزیکی و جغرافیایی شده اند اما بسیاری از عناصر سنتی مانند طایفه گرایی و قوم محوری در این شهرها نقش اصلی را داشته و همین تفکر معمولاَ همراه مهاجران وارد شهر شده است. جمعیت اینگونه شهرها را مردم طوایف و قومیتهای مختلف تشکیل می دهند. مشارکت سیاسی در این گونه مناطق و شهرها معمولا صوری بوده و در جهت نشان دادن هویتهای قومی و طایفه ای قدم بر می دارند. لذا محتملاَ هویتهای ملی و نگرشهای سیاسی در مقابل هویتها و نگره های قومی و طایفه ای کم رنگ می شوند. در اینگونه شهرها هنگامی که از امور سیاسی نظیر انتخابات صحبت می شود به اهمیت خویشاوندی به عنوان منبع و عامل تولید قدرت و در مرحله بعد عامل اساسی توزیع قدرت و مناصب شهری و منطقه ای تاکید می شود. مردم در اینگونه مناطق مفاهیم خود و دیگری،کاندید خودی و کاندید رقیب و … را در قالب تیره ها،طایفه ها و عشیره هایشان تعریف کرده و بر مبنای همین نگرش دست به انتخاب نمایندگان خود می زنند. در این مجموعه فرد به تنهایی قابل تصور نیست بلکه فرد همان طایفه و عشیره تلقی می شود. در این فرهنگ ارزیابی فرد منوط به موقعیت طایفه و عشیره اوست و نقش هایی که به وی واگذار می شود منحصراَ به وی تعلق ندارد بلکه کل طایفه و عشیره را شامل می شود. لذا وقتی عضوی از چنین نظامی ارتقا می یابد، مثلا نماینده مجلس می شود، در حقیقت کل طایفه و عشیره وی ارتقا پیدا کرده است. از نتایج مهم چنین وضعیتی، این است که حتی جامعه پذیری سیاسی نیز متأثر از مبانی خویشاوندی و احساس بیگانگی نسبت به بیرون از طایفه است و پیامد خطیر این گونه ی اجتماعی شدن، ضعف بنیادهای رقابت سیاسی سالم، خویشاوندگزینی، انتخاب افرادی فاقد اهلیت سیاسی و بکارگیری افراد ناکارآمد خودی در مناصب اداری و سیاسی است که عدم یا تعویق شکل گیری فرهنگ سیاسی عقلانی – استدلالی و عدم مواجهه و مصاف مناسب عقاید و افکار مخالف با یکدیگر را در پی دارد که از مختصات فرهنگ سیاسی قوم مدار و مبتنی بر مناسبات قدرت در فرهنگ سیاسی قومی و ایلی است.
چنین جامعه ای عموماَ ماهیتی احساسی و هیجانی دارد و کنشش در چهارچوب قواعد بازیهای سازماندهی شده و پیشبینی پذیر و درغالب نهادهایی همچون احزاب و سمن ها(تشکل های مدنی) نمی گنجد. در این فرهنگ نگاه برنامه محوری و شایسته سالاری کم رنگ و نگاه قومی و خویشاوندی پررنگ است. بنابراین انتخابات نیز در چنین جوامعی نوعی کنش احساسی- هیجانی است که به مدیریت و کارآمدی چهره ها و گروهها توجه نشده و به نسب و پایگاه قومی و طایفه ای اشخاص نگاه می شود.تعمیم خویشاوندگرائی و سرایت حس تعلق به قبیله به حوزه ی سیاست، پیامدهای نامطلوبی را در عرصهء سیاست های محلی بویژه در زمینهء رفتارهای انتخاباتی از جمله: تبدیل رقابت های سیاسی به کشمکش های قبیله ای و دوگانه انگاری و قطبی کردن کاذب فضای انتخابات به دوگانه های ایل من و ایل او ، خودی تلقی کردن نامزد ایلی و غیرخودی تلقی کردن سایرنامزدها ، عدم توجه به برنامه های ارائه شده توسط کاندیداها، سرنوشت سازبودن انتساب به ایل قدرتمند پرجمعیت و خویشاوندان نسبی، سببی و جدیداً سیاسی، رقابت شکافهای منطقه ای و زبانی به جای برنامه ها و شکافهای سیاسی و مدنی، عدم تعمیم حس وفاداری به نهادهای ملی، تداوم و بازتولید فرهنگ سیاسی محدود و محلی نگر، فقدان یا فتور نهادهای مدنی و ضعف احزاب سیاسی واقعی، ظهور افراد – اعم از انتخاب کننده و انتخاب شونده – بعنوان نیروی سیاسی ضعیف و منفعل یا در بدترین حالت مرید و متابعت کننده، دامن زدن به احساسات قوم مدارانه وتحریک گروه های قومی برای رسیدن به هدف را در پی دارد.
با اذعان به کارویژه های مثبت فرهنگ ایلی، بخصوص در مقاطع مهمی نظیر جنگ تحمیلی و فرهنگ بومی و سرشار از هنر و رسومات اصیل و پایدار، باید به این نکته همواره توجه داشت که ورود این نوع فرهنگ هویتی به عرصه سیاسی و تبدیل آن به نوعی فرهنگ سیاسی قومی و طایفه ای نتایج غیر قابل انکاری دارد، از جمله: اخلال در روند تصمیم گیری عقلانی – استدلالی انتخاب کنندگان، عدم امکان انتخاب اصلح، ورود افراد ناکارآمد و ضعیف به مجلس ، اخلال یا تضعیف نهاد تصمیم سازی و تصمیم گیری (مجلس) درسطح ملی و بین المللی از جمله مضرات بعضاَ شدید و جبران ناپذیر این روند است. این وصعیت معمولاَ مانع تفکر ،تحلیل و تصمیم گیری سیاسی درست شده،به طوری که نفع قوم و طایفه و عشیره بر مصلحت جامعه و شهر و حتی کشور برتری می یابد. بنابراین بدون تردید مضراتی که این نوع فرهنگ و جامعه پذیری سیاسی نه تنها برای منطقه و حوزه انتخابیه، بلکه برای کل کشور دارد بسیار سنگین است و تا زمانی که افراد ساکن مناطق قومی با استفاده از عقل و خرد و از طریق تحقیق و مطالعه دست به انتخاب نمایندگان خود نزند این روند ادامه خواهد داشت و تا زمانی که این دور باطل پایان نپذیرد نمی توان انتظار توسعه و آبادانی این مناطق را داشت.
به نظر می رسد با اصلاح نوع تربیت و پروش نسل جدید و آموزش انگاره های فرهنگ سیاسی مدرن و تعقل ورز، می توان مانع از ادامه این نوع طایفه گرایی و قوم محوری در انتخابات مجلس شورای اسلامی شد و با اصلاح این روند، مناطق و حوز های انتخابیه ای که گرفتار این نوع مشکلات هستند را به سمت و سوی فرهنگ سیاسی و انتخاباتی درست سوق داد. این مسئله از طریق مشارکت افراد و نهادهایی نظیر خانواده ها،مدارس،دانشگاهها و همت نخبگان علمی و اجرایی این مناطق قابل حصول است. به امید روزی که همه ما به “اندیشه و برنامه” رای دهیم نه به “قوم و طایفه و خوشاوند””.
سید محمد موسوی دهموردی
کارشناس ارشد علوم سیاسی
۳۰ بهمن ۱۳۹۴