دو قطبی «صبح روز توافق»
مارتن نفسگیر هستهای آیا به خط پایان نزدیک میشود؟ این سوالی است که این روزها ذهن همه را به خود مشغول کرده است. اگرچه نمیتوان مانند سرمقالهنویس روزنامه کیهان با «قاطعیت» و «یقین» سخن گفت اما شواهد حکایت از آن دارد که این توافق به مرحله پایانی خود بسیار نزدیک شده است. حسین شریعتمداری هفته گذشته و درست در روزی که ظریف به وین سفر میکرد، در سرمقالهای با «قطع و یقین» اعلام کرد که هیچ توافقی صورت نخواهد گرفت. با این حال اگر توافق را نزدیک حس کنیم، موضوع «صبح فردای توافق» اهمیت بیشتری پیدا میکند. جامعه ایرانی منتظر نگهداشته شده پشت سد توقعات و انتظارات، در فردای روز توافق انتظاراتشان افزایش پیدا خواهد کرد و این نقطهای است که میتواند پاشنه آشیل دولت روحانی در دو سال باقیمانده را رقم بزند. «صبح فردای توافق»، جامعه ایرانی و به تبع آن فضای سیاست در ایران بار دیگر به دو قطب متضاد تقسیم بندی خواهد شد. یک قطب که اکثریت را تشکیل خواهند داد از توافق احساس رضایت میکنند و در طرف دیگر اقلیتی حول محور انتقاد به توافق، راههای «استحکام و ائتلاف در درون» را پیگیری میکنند. اگر قرار باشد از فضای پراضطراب فعلی فاصله بگیریم و به فردای توافق فکر کنیم فضای سیاسی و اقتصادی ایران را چگونه باید ترسیم کرد؟
از نظر جامعه ایران و توده مردم، دو نوع نگاه را میتوان دید: اول بخش بزرگی از جامعه که معتقدند تحریمها جلوی پیشرفت ایران به سمت رفاه و ترقی را گرفته و دوم بخش کوچکتری که همچنان برطبل نارضایتی میکوبند که «اوضاع هیچ تفاوتی نکرده است». اما از نظر سیاسی نیز وضع به همین منوال است با این تفاوت که اینجا اظهارنظرها بسیار با اهمیتتر خواهد بود. صبح فردای توافق فضای سیاست ایران هم دو قطب پیدا میکند. عده ای از آن حمایت میکنند و یک عده مخالفند. آنها که مخالفند از هماکنون سرمقالهها و یادداشتهایشان را تولید کردهاند. از امروز تا روز مشخص شدن نتیجه مذاکرات، بسیاری از مسئولان سکوت میکنند و آنها که حرفی میزنند، به طور حتم، آگاهانه و با برنامهریزی اظهار نظر میکنند. از همین رو است که میبینیم رئیسکل بانک مرکزی خبر «رفع مانع انتقال ۱۳ تن طلا در حاشیه مذاکرات هستهای وین» را به رسانهها میدهد و یا حمایت و صفبندی لاریجانی در صف حامیان توافق. با این حال فردای توافق کمتر کسی میتواند سکوت کند. یا به جبهه موافقان میپیوندد یا مخالفان. دو قطبی سیاست ایران بار دیگر، بازتولید خواهد شد. اقلیت هرچقدر هم کم باشند، اما صدایشان همچون گذشته، به بلندی شنیده میشود. آنها که سکوت میکنند، ناچارند در مقاطع بعدی، تکلیف خود را با این نقطه عطف مشخص کنند، تا بعدها از سوی آنها که جامعه را کاملا دو قطبی میپسندند «ساکتین توافق بد» خوانده نشوند. حمایت لاریجانی و طیف نزدیک به او پس از توافق و یا مخالفت با آن، تصویر روشنتری از وضعیت سیاست در ایران را نشان می دهد. در عین حال طیف نزدیک به لاریجانی با بغض شدید از سوی دلواپسان روبهرو هستند و در کشمکش میان ائتلاف با اصولگرایان یا تشکیل ائتلافی با دولت به سر میبرند. از همین رو است که فردای توافق، میتواند وضعیت نیروهای سیاسی را حول محور «موافقان و مخالفان توافقنامه» مشخص کند. با این حال متاسفانه این دوقطبی دقیقا مشکلی است که بار دیگر ممکن است جامعه سیاسی ایران را با مشکل روبه رو کند. سیاست ایران همیشه از فضای دوقطبی متضرر شده است و در این فضاست که افراد بینام و نشان، با عنوان «راه سوم» یکبار در «سوم تیری دیگر» بر کشیده می شوند. منتقدان دولت روحانی در شرایط فعلی دست به دعا برداشتند که این توافق حاصل نشود. اما برای فردای آن هم بدون برنامه نخواهند بود. از همان روزها که سعید جلیلی با کاترین اشتون مذاکره میکرد، توقعات مردمی آغاز شده بود. این روند با آمدن روحانی شدت گرفت. حالا دولت در وضعیت سختتری قرار دارد. «دلواپسان» امروز و «دل پریشانهای» صبح روز توافق، منتظرند تا توقع مردم برای بهبود اوضاع در کوتاه مدت، دولت روحانی را با بحران روبهرو کند. پاشنهآشیل دولت بعد از توافق در همینجا میتواند شکل بگیرد. از یک سو مردم در انتظارات حداکثری از توافق به سر می برند و از سوی دیگر دولت قصد ندارد به سبک دولت مهرورز، منابع مالی به دست آمده را بی محابا به اقتصاد تزریق کند. بهطور حتم دولت در صورت داشتن نگاهی آگاهانه نسبت به این مسائل میتواند بحرانهای «دست ساز» آنها که نشسته بودند تا در صورت عدم توافق وپنبه دولت را بزنند، مدیریت کند. عبور از این مرحله حساس نه فقط برای دولت، بلکه برای کل نظام تنها در یک صورت امکان پذیر است و آن اینکه: صدای اکثریت حامی توافقدر جامعه و در میان مسئولان آنقدر بلند باشند که «دل پریشان»ها متحیرانه به سکوت فرو روند.