الگویی غیر رسمی همراه با آموزشی فعال
عـصــر جـنــوب| asrejonoob.ir: وقتی در تعریف انسان، آن را موجودی اجتماعی تلقی می کنیم باید اذعان کرد که خانواده و مدرسه از نخستین نهاد های اجتماعی می باشند که انسان شخصیت خود را در قالب آنها نمود می بخشد و دوبال مکمل در امر آموزش و تربیت افراد محسوب می شوند.خانواده و مدرسه و بطور خاص والدین و معلم در مبحث آموزش و تربیت، وظایفی خاص دارا هستند که به طور مستقیم و غیر مستقیم آنها را به افراد منتقل می کنند اگر وظایف آنها را تحت عنوان یاد دادن و یاد ندادن مسائل ویژه قرار دهیم یقیناً اموری که نباید یاد داد مهم تر و سخت تر است تا مواردی که به نحوی کلیشه ای در حال یاد دادن و انتقال صرف آموخته های خود به بچه ها هستند؛ چرا که خیلی از موارد در قالب غیر مستقیم و بدون نظر افراد مدل و الگو به دیگران حواله می شوند که در جای خود باعث انحراف یادگیرنده از امر یادگیری درست و هماهنگ با ارزش های جامعه رخ خواهد داد.
در این بین آلبرت بندورا روانشناس کانادایی نظریه ای تحت عنوان یادگیری مشاهده ای مطرح می کند و معتقد است بیشتر یادگیری های انسان نه از راه تجربه و آموزش مستقیم بلکه به واسطه تقلید و سرمشق گیری حاصل می گردد. کودک یا دانش آموز هم رفتار والدین و معلم و همکلاسی هایش را رصد کرده و می بیند و مورد همانندسازی قرار می دهد، به خاطر همین است که خانواده و مدرسه باید برای این امر تمهیدات اساسی تعریف کنند و سرلوحه خود قرار دهند.نتایج پژوهش ها در مورد فرآیند تقلید و یادگیری از راه مشاهده گویای این امر است که تقلید از رفتار دیگران ( والدین و معلم ) تأثیر قابل توجهی بر افزایش مطالعه و بهبود روال آموزشی و تربیتی در بین دانش آموزان و بالا بردن علاقه و انگیزش داشته است برای مثال بهزادی و محمودی ( ۱۳۹۶ ) در پژوهشی نشان دادند، در خانواده هایی که والدین یا بزرگترهای خانه دارای تحصیلات بالا و اهل مطالعه هستند، کودکان و نوجوانان تمایل بیشتری به مطالعه دارند و ساعات بیشتری را برای مطالعه اختصاص می دهند.
لذا از یادگیری مشاهده ای می توان در تربیت فرزند و دانش آموز استفاده زیادی کرد، بچه ها و دانش آموزان مادر و پدر و معلم خود را مدل و الگوی خود قرار می دهند همچنین آنها عادت های خوب و بد خودشان، برخورد آنها، شیوه رویارویی با تنش ها و بسیاری دیگر از جنبه های رفتاری آنها را دریافت می کنند در نتیجه یک پدر یا مادر یا معلم خوب بجای دستور دادن؛ خود آن رفتار را انجام دهد تا کودک از طریق سرمشق از او الگوپذیری کند.پس معلم و والدین می توانند با تشویق و مورد توجه قرار دادن کسانی که رفتار مطلوب دارند فرزند یا دانش آموز دیگری را به الگوگیری از آن سوق دهند یا اینکه با بی توجهی و بی علاقه نشان دادن خود در رفتارهای نامطلوب و کسانی که آن کارها را انجام می دهند آنها را برای فرزند یا دانش آموز خود کمرنگ کنند.
از جانبی دیگر باید خانواده کنترل صحیحی روی الگوهایی که فرزندان از تلوزیون، بازی های رایانه ای و فیلم های ویدئویی می بینند داشته باشند برای مثال بچه ای که بازی های رایانه ای خشونت آمیز می بیند بیشتر آن رفتارهای ناسازگار را از خود بروز می دهد لذا رسانه نیز بعنوان الگویی مناسب برای فرزندان تلقی می شود و بعنوان یک الگوگیری مناسب در تربیت صحیح فرزندان می توان از آن بهره برد.با همه این تعابیر نتیجه می گیریم، چنانکه افراد در بسیاری رفتارها از دیگران سرمشق گیری بکنند چه مثبت و رفتارهای سازنده با هنجارهای جامعه و چه منفی و رفتارهای مخرب در منش آنها نمود خواهد داشت و تأثیر قابل توجهی بر زندگی آنها بوجود می آورد که نیاز است والدین و معلم با تعریف الگوها و مدل های مناسب تربیتی و جلوگیری از انتقال رفتارهای نادرست و غلط راه را برای شکل گیری شخصیت و جامعه پذیری بچه های خود هموار کرده و به جای پند و اندرز و توصیه مستقیم به کودکان خود باید الگوی مناسبی برای آنها در امر رفتار درست و صحیح باشند.
حسن گریباوی
کارشناس ارشد روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی