محرومیت نسبی و وفاق اجتماعی
عـصــر جـنــوب| asrejonoob.ir: معمولا محرومیت نسبی را عبارت از تفاوتی میدانند که یک فرد یا یک گروه بین استحقاق دریافت یک شی یا کالاوتوانایی دریافت آن می دانند .بدین معنا که اگر فردی مستحق دریافت یک کالا باشد وتوانایی کسب آن را هم دارد ولی به دلایلی نتواند به آن برسد نسبت به کالای مورد نظر احساس محرومیت خواهد نمود .حال هرچه فاصله ی بین انتظار دریافت واستحاق دریافت بیشتر شود شدت احساس محرومیت افزایش می یابدو فرد یا گروه به این نتیجه میرسد که کمتر از آنچه حقش بوده دریافت نموده است. اما پاسخ فرد یا گروه به این نوع محرومیت بستگی به نوع واکنش ذهنی فرد یا گروه داردو پاسخها و رفتارهای متفاوتی از سوی آنان به وقوع خواهد پیوست.علاوه بر این نوع پاسخ بستگی به درون زا یا برون زا بودن محرومیت نسبی دارد معمولا شدت پاسخهای خشونت آمیز بیشتر ناشی از محرومیت برون زا است یعنی محرومیتی که از بیرون به یک گروه با فرد تحمیل میشود.در این حالت اگر هنجارهای موجود در یک جامعه به هر دلیلی تحلیل رفته باشند نوعی آنومی اتفاق خواهد افتاد که حاصل آن محدود شدن فرصتهای ارزشی است .با کاهش این فرصتها مردم اطمینان کمتری به راهکارهای عملی برای کسب اهداف مورد نظر پیدا خواهند نمودوفروپاشی نظامهای هنجاری شدت خواهد یافت این چرخه دائما تکرار خواهد شد وپدیده ی واگرایی گروهها وافراد روز به روز افزایش خواهد یافت. این مسئله در جوامع در حال تحول وجهان سومی به دلیل گذر از مراحل سنتی به مدرنیته از پتانسیل تخریبی بالاتری برخوردار است چرا که نهادهای سنتی در این جوامع تخریب شده وهنور نهادهای هنجار ساز جایگزین آنها نشده اند.وجود این شکافهای هویتی وخلاء ناشی از فقدان الترناتیوهای هنجار مند وفاق اجتماعی را در سطوح وسیعترى تهدید مینماید .راهکار برون رفت از این وضع دخالت دولتها در ایجاد تعادل بین نیروهای اجتماعی به عنوان یک مرحله ی گذر است ،توزیع عادلانه منابع سخت افزاری ونرم افزاری قدرت، وتعریف مدرن از مفهوم وحدت ملی و ایجاد زمینه برای برابری فرصتها میتواند نقش مهمی درایجاد انسجام ووحدت جامعه داشته باشد.
عباس صوفی