سایه مرگ بر بزرگترین تالاب ایذه خیمه زد/میانگران با فاضلاب نفس میکشد
عـصــر جـنــوب| asrejonoob.ir: پس از تالاب نابود شده بندون ایذه سایه مرگ بر تالاب بزرگ میانگران خیمه زد و این روزها در صورت عدم ورود آب فاضلاب باید شاهد نابودی کامل آن باشیم و این در حالی است که برداشت بیرویه آب از چاه آنهم در کنار سد کارون ۳ باعث این مساله بوده است.
با گذشته زمان و آبگیری سد کارون ۳ و همچنین کم شدن بارش باران در این شهرستان شرایط آن با گذشته ۱۰ سال پس از آبگیری و ۵ سال پس از خشکسالیها دستخوش تغییرات اقلیمی فراوان شد، این تغییرات تا جایی پیش رفت که شرجی و گرما رهآورد تابستان در این دیار کهن شد.
این گرمای طاقتفرسا در حالی پیش آمد که تا یک دهه پیش مردم این شهرستان به راحتی فصول و روزهای گرم سال را ب یک کولر آبی پشت سر میگذاشتند و این روزها یک کولر چند هزار گازی و مدرن هم نمیتواند پاسخگوی گرمای این شهرستان باشد.
بدون شک نقش تالابهای این دیار در خنک کردن هوا و تاثیر بر جریانات گرم تابستانی را نمیتوان انکار کرد، دو تالاب مهم در شمال استان خوزستان که میتوانست با نگاه مسؤولان، نه به عنوان سیستمی برای کنترل گرمای تابستان، بلکه به یک قطب گردشگری در خوش آب و هواترین نقطه استان برای تعطیلات مختلف مردم این دیار تبدیل شود.
رفته رفته با حفاری چاههای زیاد برای تامین آب شهرستان بر روی رگههای اصلی آب این تالابها میزان ورودی آب آن بهطور چشمگیری کاهش پیدا کرد و این مساله تا جایی پیش رفت که تالاب بندون تنها در دو ماه از سال آن هم در قسمتهای میانی خود دارای چندین متر مکعب آب است و تالاب همیشه شاداب میانگران نیز در فصول مختلف سال تنها با آب فاضلاب شهری که به سمت دل آن سرازیر میشود کمی در میانههای وسطی خود نفس بکشد.
این جریانات خشک شدن تالابهای ایذه با عدم توجه مسؤولان در گذشته به تامین حقآبه تالابها با اقدامات سوداگران و سودجویان همراه شد و آتشسوزیهای مختلف در کنار تالاب و سوختن گیاهان اطراف آن راهی برای اضافه شدن قسمتهای زیادی زمین کشاورزی به حریم تالاب میانگران و کاهش میزان وسعت آن شد و امروز قسمتهای زیادی تحت مالکیت برخی از مردم کشت شود.
*لزوم تشکیل یک ستاد نجات بخشی برای کمک به تداوم حیات در دشت ایذه
تالاب میانگران و بندون که در سفرنامه تاریخنویسان مشهور نیز به آنها اشاره شده است از لحاظ تاریخ اکولوژیک منطقه قدمتی چند هزار ساله دارند.
یکی از عوامل اصلی پایداری حیات یا زندگی در این زیستگاه باستانی و متمدن یعنی دشت ایذه وجود تالابهای بندون و میانگران امروزی یا تالاب یکپارچه سابق در ایذه بوده است.
توسعهطلبی انسانی، عدم توجه به ارزیابیهای محیطزیستی در جریان توسعه از جمله احداث راههای ارتباطی و برداشت آب از ذخیره گاههای زیر زمینی با احداث چاههای غیر مجاز در اطراف این تالابها همچنین احداث بند و سدهای فاقد ارزیابی و توجیه فنی و اقتصادی و محیطزیستی که سبب قطع یکی از راه آبهای تغذیهای این تالابها شده است را میتوان از دلایل عمده سیر قهقرایی تالابهای زیبای ایذه بر شمرد که متاسفانه امروز شاهد نابودی کامل آن باشیم.
روانابهای فصلی سرازیر شده از دامنههای منگشت با احداث بندهای سنگ و سیمان از مسیر تغذیه تالاب منحرف و حتی در پایین دست سبب ایجاد خسارت جبرانناپذیر در حریم رودخانه موسوم به هلایجان شده است.
تداوم حفر چاههای تامین آب شرب مردم آن هم در زمانی که بیش از ۳ برابر آب شرب مردم شهرستان ایذه از سطح دریاچه کارون ۳ به شکل سالیانه تبخیر میشود خیانتی ست که نسلهای حال و آینده باید تاوان سنگین آن را بپردازند.
به عبارتی به جای تامین آب شرب از طریق دریاچه سد کارون ۳ رفتار وزارت نیرو و شرکتهای تابعه سبب کاهش تدریجی حقابههای طبیعی این تالابها شده است تا جایی که به اعتراف مسؤولان آب ایذه از مجموع ۳۵ چاه عمیق آب تنها ۱۲ چاه دارای آب هستند که همه ساله نیز از میزان و حجم این ذخیره گاههای آب چند هزار ساله کاسته میشود. ذخایری که میتوانست در سالهای سخت خشکسالی نجاتبخش حیات مردمان این سرزمین باشد.
اکنون که عوامل فوق سبب پدیدار شدن وضع موجود شده است، آتشسوزی های عمدی، تالابخواری، تغییر کاربریها و تصمیمات نادرست دولتمردان در سالهای گذشته بر سرعت نابودی این تالابها افزوده است.
اکنون به جرات میتوان گفت بخش مهمی از ذخایر ژنتیکی گیاهی و جانوری تالاب که جزء انفال عمومی به شمار آمده و ثروتهای عمومی محسوب میشود را در جریان این توسعه ناپایدار برای همیشه از دست دادهایم و به عبارتی کارکردهای گرانقیمت و ارزشمند اکولوژیکی، کارکردهای گردشگری، کارکردهای ایجاد اشتغال و تامین معیشت جوامع محلی که روزگاری با تکی بر اقتصاد تالاب و رونق دامداری و حتی صیفیکاری به زندگی آرام خود ادامه میدادند نیز به ورطه نابودی کشانیده شده است و جای این همه کارکردها چیزی جز فاضلابهای شهری وارد شده به این تالاب چیز ارزشمند دیگری را نمیتوان بر شمرد.
در واقع ما نه تنها برای حفظ این ثروت عمومی و ارزشمند و حیاتی کاری نکردهایم بلکه همه ساله به نابودی تمام و کمال این داراییهای ارزشمند اکولوژیکی و اقتصادی سرعت دادهایم تا جاییکه اولین آثار و پیامدهای مستقیم نابودی تالابهای ایذه علاوه بر گرمایش هوا در قالب ریزگردهای با کانون های محلی میتوان مشاهده کرد و حتی تعطیلی مدارس شهر ایذه در سال گذشته نیز نتوانست مسؤولان را از خواب مسؤولیتگریزی و مردم را از حالت بیتفاوتی بیدار کند.
حال که این وضعیت را به مدد تاثیرات جوی و خشکسالی شتاب بخشیدهایم راهی جز تشکیل یک ستاد نجات بخشی برای کمک به تداوم حیات در دشت ایذه نداریم و بدون تردید دیر یا زود پیامدهای به مراتب خطرناکتری در انتظار مردم این دیار در اثر نابودی تالاب خواهد بود.
تشکیل این ستاد نجات بخشی میتواند ضمن تعیین فوری حریم تالابها زمینه را برای برخورداری این تالابها از حقابههای طبیعی خود فراهم کند و وزارت نیرو را مکلف به تامین حقابههای تالاب و احیاء این اکوسیستمهای ارزشمند موظف سازد .
اکوسیستمهای تالابی که به باور کارشناسان هر هکتار از این تالابها ۲۰۰ برابر یک هکتار زمین کشاورزی ارزشهای اکولوژیکی و اقتصادی و… دارد.
اما تاسفبار تر از همه این عواملی که دست به دست هم داده تا وضعیت موجود تالابهای ایذه را رقم بزند تصمیم نادرست و غیر کارشناسی و عجیبی است که در سالهای پیش در شورای اداری وقت شهرستان اتخاذ و بخش مهمی از این تالاب ها به وسعت بیش از یکهزار و ۲۰۰ هکتار و بر خلاف قوانین جهانی و داخلی تالابها به مسکن و شهرسازی واگذار شده است و حتی برای آن سند نیز صادر شده است که در نوع خود در تاریخ تالابهای ایران بیسابقه است.
جای دارد تا مسؤولان در یک اقدام فوری مالکیت و مدیریت این تالاب را به سازمان حفاظت محیط زیست واگذار کنند در غیر این صورت تالاب خواری و تغییر کاربری این اراضی به فجایع مختلف محیط زیستی و اجتماعی منجر خواهد شد.
همچنین توقف فوری برداشت آب از سفره آبهای زیر زمین اطراف که معیشت مردم و جوامع محلی تالاب را به ویژه در محدوده تالاب بندون به خاک سیاه نشانیده است از جمله اقدامات فوری است که میتواند به بقای حیات تالابهای ایذه و احیاء آنان و تغییر و کاهش گرمای ایجاد شده موجود در دشت بسته ایذه کمک فراوانی کند.