اصلاحطلبان و مسئله آمریکا! / به قلم ولی الله شجاعپوریان
عصر جنوب- ولی الله شجاع پوریان در روزنامه همدلی نوشت: «آمریکا خیری به ما نمیرسانند»، «آمریکاییها دلشان برای ما نمیسوزد»، «به جای دوستی با آمریکا، باید روی پای خودمان بایستیم» و صدها جمله کلیشهای دیگر، بارها و بارها از رسانه ملی و تریبونهای عمومی برای تخریب اصلاحطلبان و تشدید پروژه آمریکاستیزی به کار برده میشود. در طی دو دهه گذشته استراتژی اصلی مخالفان گفتمان اصلاحات، اتهامافکنی به آنها درباره وادادگی و سازشپذیری اصلاحطلبان در برابر غرب و بهویژه آمریکاست؛ در این نوشتار تلاش میشود این فرضیه و گزاره رایج در ادبیات مخالفان اصلاحات مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
۱- تردیدی نیست دو نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا طی ۴دهه گذشته رویارویی فزاینده و زیانباری داشتهاند. پیشینه دخالت آمریکا در مسائل داخلی ایران بهویژه کودتای ۲۸مرداد، تصمیمگیریها و رویدادهای رژیم شاهنشاهی، جنگ تحمیلی، تحریمها و تهدیدات پیدرپی بر هیچ کس پوشیده نیست. هرچند در برخی موارد نیز بزرگنماییهایی صورت گرفته، اما دشمنی ایران و آمریکا و تضاد منافع این دو کشور در سالهای گذشته رو به افزایش بوده است، به صورتی که نه تنها ارتباط و تعامل دو نظام سیاسی آمریکا و ایران به یک تابو تبدیل شده، بلکه تا سالها پس از انقلاب نَفسِ مذاکره با آمریکا نیز جزو خطوط قرمز نظام بوده است.
۲- واقعیت آن است که دشمنی با آمریکا و آمریکاستیزی در دستور کار انقلاب اسلامی نبود، ولی برخی مخالفتها و مداخلات آمریکاییها در مسائل داخلی ایران باعث شد آمریکاستیزی به عنوان یکی از مفاهیم اصلی هویت نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود. تا ماهها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شهروندان آمریکایی در کشورمان حضور داشتند، ارتباط سیاسی و دیپلماتیک میان دو کشور وجود داشت و اصولاً قرار نبود انقلاب اسلامی منجر به قطع رابطه سیاسی و دیپلماتیک بین دو کشور منجر شود، اما برخی رویدادها بهویژه فعالیتهای جاسوسی آمریکا و تحولات سیاسی منجر به این تصمیم شد و اکنون آمریکاستیزی به یکی از اصول خدشهناپذیر انقلاب تبدیل شده که حتی در مواردی بحث درباره آن تبعات و عواقب ناگواری دارد.
۳- در دهههای گذشته بیش از هر زمانی اصلاحطلبان به وادادگی و سازش در برابر آمریکا متهم شدهاند. اتهاماتی که بر پایه برخی مقدمات و پیشفرضهای نادرست بیان و با یک نتیجهگیری نادرستتر به اصلاحطلبان منتسب شده است. اما برخلاف تبلیغات رایج منتقدان اصلاحات، اصلاحطلبان نه به سازش و وادادگی بلکه به مذاکره از سر عزت و استیفای حقوق مسلم مردم ایران قائل هستند. گفتمان اصلاحات بر این باور است نه تنها آمریکا بلکه هیچ کشور دیگری اعم از روسیه، ژاپن، چین، لبنان، عراق، سودان، نیجریه یا هر کشوری در نظام بینالملل به دنبال منافع ملی ایران نیست، بلکه این سیاستگذاران و مسئولان کشور هستند که باید بر اساس دانش دیپلماتیک و تقویت بنیههای داخلی، حقوق مردم را در مسائل منطقهای و بینالمللی پیگیری کنند. همه کشورها در ساختار نظام بینالملل اهداف و اولویتهای متفاوتی دارند و برای نیل به آن هدفگذاری میکنند. اصلاحطلبان بر خلاف جریانهای رقیب بر این باورند اگر مذاکره و تعامل با آمریکا به منظور استیفای حقوق ملت ایران راهگشا نباشد، تداوم آمریکاستیزی و تنشزایی در رابطه ایران و آمریکا نیز نمیتواند خیر و سودی برای مردم و کشور داشته باشد.
۴- اعتقاد اصلاحطلبان به مذاکره و ارتباط با آمریکا نه به معنای پذیرش بیچون و چرای شروط و تمایلات آمریکاییها بلکه از منطق دیپلماتیک، چانهزنی و تحقق مطالبات و منافع ملی کشور است. تجربه دو دهه اخیر نشان داده ترک میز مذاکره و گفتوگو با آمریکاییها باعث شده رقبای منطقهای ما با طیب خاطر و بدون مزاحمت عرصه را بر ما تنگ کرده و در خلاء حضور ما در مجامع جهانی و بینالمللی علاوه بر تشدید پروژه ایرانهراسی، مسیر کارشکنی و اختلال در عملکرد دستگاه سیاستخارجی کشورمان را درپیش گیرند. اگر ایران با درک واقعبینانه از شرایط منطقهای و بینالمللی حضوری فعال و موثر در عرصه نظام بینالملل داشته باشد و با قدرت و از سر منطق، گفتوگو و مذاکره مواضع خود را پیگیری کند به طور حتم دستاوردهای مطلوبتری عاید مردم و کشور خواهد شد.
صدالبته این موضوع به معنای خوشبینی و اعتماد به آمریکا نیست، بلکه حتی کشور سلطهجو و ستیزهگری چون آمریکا در اغلب موارد مجبور است بر اساس موازین بینالمللی و قواعد دیپلماتیک رفتار کند، وگرنه اجماع جهانی آمریکا علیه یک کشور به راحتی میسر نخواهد شد.
۵- ماجرای برجام و دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران نشان داد راه تحقق منافع ملی از مسیر مذاکره و حضور موثر در مجامع جهانی و ارتباط با کشورهای مختلف دنیا میگذرد. ترک میز مذاکره به بهانه کارشکنی و بیاعتمادی هرچقدر با مصداقهای موثق همراه باشد، باز هم نمیتواند در راستای منافع ملی باشد. ایران یک کشور قدرتمند و توانمند در عرصه منطقه است و میتواند با اتکال به رویکردهای دیپلماتیک اهداف سیاست خارجی خود را پیش ببرد. اصلاحطلبان بر مذاکره و تعامل با دنیا از موضع اقتدار و عزت باور دارند و اتهامافکنی مخالفان اصلاحات خدشهای بر این باور وارد نخواهد ساخت.
۱- تردیدی نیست دو نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا طی ۴دهه گذشته رویارویی فزاینده و زیانباری داشتهاند. پیشینه دخالت آمریکا در مسائل داخلی ایران بهویژه کودتای ۲۸مرداد، تصمیمگیریها و رویدادهای رژیم شاهنشاهی، جنگ تحمیلی، تحریمها و تهدیدات پیدرپی بر هیچ کس پوشیده نیست. هرچند در برخی موارد نیز بزرگنماییهایی صورت گرفته، اما دشمنی ایران و آمریکا و تضاد منافع این دو کشور در سالهای گذشته رو به افزایش بوده است، به صورتی که نه تنها ارتباط و تعامل دو نظام سیاسی آمریکا و ایران به یک تابو تبدیل شده، بلکه تا سالها پس از انقلاب نَفسِ مذاکره با آمریکا نیز جزو خطوط قرمز نظام بوده است.
۲- واقعیت آن است که دشمنی با آمریکا و آمریکاستیزی در دستور کار انقلاب اسلامی نبود، ولی برخی مخالفتها و مداخلات آمریکاییها در مسائل داخلی ایران باعث شد آمریکاستیزی به عنوان یکی از مفاهیم اصلی هویت نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود. تا ماهها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شهروندان آمریکایی در کشورمان حضور داشتند، ارتباط سیاسی و دیپلماتیک میان دو کشور وجود داشت و اصولاً قرار نبود انقلاب اسلامی منجر به قطع رابطه سیاسی و دیپلماتیک بین دو کشور منجر شود، اما برخی رویدادها بهویژه فعالیتهای جاسوسی آمریکا و تحولات سیاسی منجر به این تصمیم شد و اکنون آمریکاستیزی به یکی از اصول خدشهناپذیر انقلاب تبدیل شده که حتی در مواردی بحث درباره آن تبعات و عواقب ناگواری دارد.
۳- در دهههای گذشته بیش از هر زمانی اصلاحطلبان به وادادگی و سازش در برابر آمریکا متهم شدهاند. اتهاماتی که بر پایه برخی مقدمات و پیشفرضهای نادرست بیان و با یک نتیجهگیری نادرستتر به اصلاحطلبان منتسب شده است. اما برخلاف تبلیغات رایج منتقدان اصلاحات، اصلاحطلبان نه به سازش و وادادگی بلکه به مذاکره از سر عزت و استیفای حقوق مسلم مردم ایران قائل هستند. گفتمان اصلاحات بر این باور است نه تنها آمریکا بلکه هیچ کشور دیگری اعم از روسیه، ژاپن، چین، لبنان، عراق، سودان، نیجریه یا هر کشوری در نظام بینالملل به دنبال منافع ملی ایران نیست، بلکه این سیاستگذاران و مسئولان کشور هستند که باید بر اساس دانش دیپلماتیک و تقویت بنیههای داخلی، حقوق مردم را در مسائل منطقهای و بینالمللی پیگیری کنند. همه کشورها در ساختار نظام بینالملل اهداف و اولویتهای متفاوتی دارند و برای نیل به آن هدفگذاری میکنند. اصلاحطلبان بر خلاف جریانهای رقیب بر این باورند اگر مذاکره و تعامل با آمریکا به منظور استیفای حقوق ملت ایران راهگشا نباشد، تداوم آمریکاستیزی و تنشزایی در رابطه ایران و آمریکا نیز نمیتواند خیر و سودی برای مردم و کشور داشته باشد.
۴- اعتقاد اصلاحطلبان به مذاکره و ارتباط با آمریکا نه به معنای پذیرش بیچون و چرای شروط و تمایلات آمریکاییها بلکه از منطق دیپلماتیک، چانهزنی و تحقق مطالبات و منافع ملی کشور است. تجربه دو دهه اخیر نشان داده ترک میز مذاکره و گفتوگو با آمریکاییها باعث شده رقبای منطقهای ما با طیب خاطر و بدون مزاحمت عرصه را بر ما تنگ کرده و در خلاء حضور ما در مجامع جهانی و بینالمللی علاوه بر تشدید پروژه ایرانهراسی، مسیر کارشکنی و اختلال در عملکرد دستگاه سیاستخارجی کشورمان را درپیش گیرند. اگر ایران با درک واقعبینانه از شرایط منطقهای و بینالمللی حضوری فعال و موثر در عرصه نظام بینالملل داشته باشد و با قدرت و از سر منطق، گفتوگو و مذاکره مواضع خود را پیگیری کند به طور حتم دستاوردهای مطلوبتری عاید مردم و کشور خواهد شد.
صدالبته این موضوع به معنای خوشبینی و اعتماد به آمریکا نیست، بلکه حتی کشور سلطهجو و ستیزهگری چون آمریکا در اغلب موارد مجبور است بر اساس موازین بینالمللی و قواعد دیپلماتیک رفتار کند، وگرنه اجماع جهانی آمریکا علیه یک کشور به راحتی میسر نخواهد شد.
۵- ماجرای برجام و دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران نشان داد راه تحقق منافع ملی از مسیر مذاکره و حضور موثر در مجامع جهانی و ارتباط با کشورهای مختلف دنیا میگذرد. ترک میز مذاکره به بهانه کارشکنی و بیاعتمادی هرچقدر با مصداقهای موثق همراه باشد، باز هم نمیتواند در راستای منافع ملی باشد. ایران یک کشور قدرتمند و توانمند در عرصه منطقه است و میتواند با اتکال به رویکردهای دیپلماتیک اهداف سیاست خارجی خود را پیش ببرد. اصلاحطلبان بر مذاکره و تعامل با دنیا از موضع اقتدار و عزت باور دارند و اتهامافکنی مخالفان اصلاحات خدشهای بر این باور وارد نخواهد ساخت.