نگاهی به مبانی نظری جمهوری اسلامی در اندیشه حضرت امام خمینی(ره) و استاد شهید مرتضی مطهری/ عبدالواحد عبادی
عصر جنوب/ asrejonoob.ir – عبدالواحد عبادی: نظریه حکومت اسلامی اولین بار در قالب ولایت فقیه در کتاب «عواید الایام »از ملا احمد نراقی بعد ازشکست ایران در جنگهای ایران و روس مطرح شد .وی در این کتاب مینویسد پیامبر و امام معصوم انسان کامل بودند و حق رهبری را داشتند اما ما از آنها فاصله گرفتیم و جانشینان آنها که فقها هستند و وارث همه شئون پیامبر و ائمه از جمله حکومت هستند بنابراین به جای تبعیت از حاکم جائر باید از حاکم عادل تبعیت کنیم. دومین کسی که نظریه حکومت اسلامی را عنوان کرد علامه نائینی در کتاب معروفش به نام «تنبیه الامه و تنزیه المله ». در تدوین قانون اساسی مشروطه با اصرار شیخ فضل الله نوری مذهب شیعه اثنیعشری به عنوان مذهب رسمی پذیرفته شد در واقع بحثهای شیخ فضل الله پیش زمینه تئوری حکومت اسلامی است.
در سال ۱۳۲۲ ه. ش. حضرت امام خمینی کتاب کشفالاسرار را در مقابل کتاب اسرار هزار ساله علی اکبر حکمی زاده را نوشت. در بخش دوم این کتاب امام خمینی بحث حکومت اسلامی و نقد حاکمیت پهلوی را مطرح کرد.
نواب صفوی در سال ۱۳۲۸ کتاب حکومت اسلامی تحت عنوان «راهنمای حقایق» را نوشت. شهید بهشتی در سال ۱۳۳۵ کتاب حکومت اسلامی را نوشته آن را تدریس میکند.
در سال ۱۳۳۸ رساله دکتری محمد جواد باهنر با عنوان ولایت فقیه به راهنمایی شهید مطهری به تصویب رسید. پس از آن در سال ۱۳۴۳ یک جزوه با نام حکومت جمهوری اسلامی توسط حزب ملل اسلامی نوشته میشود. حضرت امام پس از تبعید به ترکیه و عراق کتاب «تحریر الوسیله» که در واقع کتابی برای حکومت اسلامی بود را نوشت. حضرت امام در سال ۱۳۴۶ بحث ولایت فقیه را مطرح کرد. د در حقیقت «جمهوری اسلامی» برای نخستین بار در ۲۲ مهر ماه ۱۳۵۷ در مصاحبه امام خمینی با خبرنگاران در پاریس عنوان گردید و تا این زمان، در کلمات ایشان مسبوق به بیان نبود. در ماهها و روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی دو شعاردر بین تظاهر کنندگان از همه برجسته تر بود «استقلال آزادی، جمهوری اسلامی»، و «به گفته خمینی نظام شاهنشاهی نابود باید گردد، جمهوری اسلامی ایجاد باید گردد».
به نظر میرسد مراد امام خمینی از این ترکیب، رژیمی است که از تمام صفات سلطنت به دور باشد. در واقع، اگر عیوب ذاتی و عرضی سلطنت را در بی اعتنایی به حقوق مردم و بی تعهدیاش به شریعت اسلام خلاصه کنیم؛ نفی آنها و تاسیس نظامی که به طور ایجابی واجد صفات اداره جامعه باشد، قطعاً به جمهوری اسلامی انجامید. به دیگر سخن جمهوری اسلامی، در اندیشه سیاسی امام، بدیل منطقی و بلافصل ایرادات ایشان به سلطنت است هرچند بنا به گفته امام، «جمهوری اسلامی» نظیری در جهان سیاست ندارد. (صحیفه نور، ج ۴، ص ۲۱۳) اما ترکیبی است که به قالب حکومت اسلامی و محتوای آن اشاره دارد. ایشان در پاسخ به سؤال خبرنگار فاینشنال تایم انگلیسی که پرسید، «دنیای غرب شناخت صحیحی از حکومت اسلامی» شما ندارد، میفرماید: «ما خواستار جمهوری اسلامی میباشیم. جمهوری، فرم و شکل حکومت را تشکیل میدهد و اسلامی یعنی محتوای آن فرم، که قوانین الهی است.»(همان، ص ۱۵۷)
بنابراین نظام جدید به نوعی تاسیسی تلفیقی است.
اما امام خمینی اعلام کرد نظام پیشنهادی ایشان برای آینده به آرای عمومی گذاشته میشود او سپس اشاره میکنند که جمهوری اسلامی متکی به آرای عمومی و قوانین اسلام برقرار خواهیم کرد. حضرت امام از مردم خواست به جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد رای دهند و اضافه کرد کسانی که مخالف هستند آزادند و مختارند که اظهار مخالفت نمایند و آزادانه هرکس رای خود را بدهد. جمهوری اسلامی از دو کلمه مرکب شده است، کلمه جمهوری و کلمه اسلامی. کلمه جمهوری، شکل حکومت پیشنهاد شده را مشخص میکند و کلمه اسلامی محتوای آنرا. استاد مطهری در این زمینه مینویسد : «میدانیم که حکومتهای دنیا چه در گذشته چه در حال حاضر، شکلهای مختلفی داشتهاند. یکی از این حکومتها حکومت عامه مردم است، یعنی حکومتی که در آن حق انتخاب با همه مردم است، قطع نظر از این که مرد یا زن، سفید یا سیاه، دارای این عقیده یا آن عقیده باشند. در اینجا فقط شرط بلوغ سنی و رشد عقلی معتبر است، و نه چیز دیگر. بعلاوه این حکومت، حکومتی موقت است. یعنی هر چند سال یکبار باید تجدید شود. یعنی اگر مردم بخواهند میتوانند حاکم را برای بار دوم یا احیاناً سوم و چهارم تا آنجا که قانون اساسی شان اجازه میدهد، انتخاب کنند و در صورت عدم تمایل، شخص دیگری را که از او بهتر میدانند، انتخاب کنند؛ و اما کلمه اسلامی همان طور که گفتم محتوای این حکومت را بیان میکند. یعنی پیشنهاد میکند که این حکومت با اصول و مقررات اسلامی اداره شود، و در مدار اصول اسلامی حرکت کند. چون میدانیم که اسلام به عنوان یک دین در عین حال یک مکتب و یک ایدئولوژی است، طرحی برای زندگی بشر در همه ابعاد و شئون آن. به این ترتیب جمهوری اسلامی یعنی حکومتی که شکل آن، انتخاب رییس حکومت از سوی عامه مردم برای مدت موقت، و محتوای آن هم اسلامی است. بنابراین اسلامی بودن این جمهوری به هیچوجه با حاکمیت ملی، و یا به طور کلی با دمکراسی منافات ندارد و هیچگاه اصول دمکراسی ایجاب نمیکند که بر یک جامعه ایدئولوژی و مکتبی حاکم نباشد.» (پیرامون انقلاب اسلامی، صص ۷۹-۸۳)
اما حضرت امام ویژگیهای جمهوری اسلامی مورد نظر خود را اینگونه بیان میکنند . مداخله مردم در سرنوشت خویش، در نظام جمهوری، با انتخاب رئیس جمهور و نمایندگان مجلس ملی پایان نمییابد و نظارت بر عملکرد آنان – و در شرایطی – عزل آنها ادامه مییابد «در جمهوری مردم میتوانند بگویند نه، تو غلط کردی برو دنبال کارت. (صحیفه نور ج ۲، صص ۱۵۵و۱۵۶) البته اگر پسوند این جمهوری، اسلامی باشد، نه دمکراتیک یا سوسیالسیت، عزل اصحاب قدرت راحتتر است؛ چرا که زمامداران در اسلام دارای شرایط ویژه ای هستند که اگر آنها را در ادامه کار از دست دهند، خود به خود منعزل میگردند و نیازی به اجتماع مردم جهت برکناری آنها نیست:»اگر جمهوری، اسلامی باشد که دیگر واضح است. برای اینکه اسلام برای آن کسی که سرپرستی برای مردم میخواهد بکند، ولایت بر مردم دارد، یک شرایطی قرار داده است که وقتی یک شرطش نباشد، خود به خود ساقط است، تمام است، دیگر لازم نیست که مردم جمع بشوند.رئیس جمهور اسلام اگر یک سیلی بیجا به یک نفر بزند، ساقط است، تمام شد ریاست جمهوریاش (همان، ج ۳، صص ۱۴۱-۱۴۲) جمهوری در اندیشه امام خمینی، به همان معنایی است که در همه جا وجود دارد. ایشان در پاسخ به سؤال خبرنگار لوموند که پرسیده بود «حضرتعالی می فرمایید که بایستی در ایران جمهوری اسلامی استقرار پیدا کند و این برای ما فرانسویها چندان مفهوم نیست؛ زیرا که جمهوری میتواند بدون پایه مذهبی باشد، نظر شما بر پایه سوسیالیسم است؟ مشروطیت است؟ بر انتخاباتی استوار است؟ دموکراتیک است؟ چگونه است؟» فرموده بودند: «اما جمهوری، به همان معنایی که همه جا جمهوری است، اینکه ما جمهوری اسلامی می گوییم، برای این است که هم شرایط منتخب و هم احکامی که در ایران جاری شده، اینها بر اسلام متکی است؛ لکن انتخاب با ملت است. طرز جمهوری هم همان جمهوری است که همه جا هست.» (همان، ج ۲، ص ۳۵۱) در اندیشه حضرت امام ره آزادی از حقوق مردم است و نظام جمهوری نیز باید مبتنی بر آن باشد. از این رو، اظهار عقیده آزاد است. (همان، ج ۲، ص ۲۵۹و۳۰۲ و۳۰۴ و ۴۵۷) احزاب آزادند که با ما یا هر چیزی مخالفت کنند به شرط اینکه مضر به حال مملکت نباشد. (همان، ج ۳، ص ۱۴۰) دمکراسی اسلام کاملتر از دمکراسی غرب است. (همان، ج ۲، ص ۲۱۶ ) جمهوری اسلامی، استبداد و دیکتاتوری وجود ندارد (همان، ص ۱۳۰) امام خمینی در جای دیگر میافزاید؛ اگر جمهوری به استبداد کشیده شود با رژیم سلطنتی هیچ تفاوتی ندارد و تنها در لفظ مغایرت دارند. (ج ۲، ص ۲۰۵)
در نگاه حضرت امام خمینی ره در جمهوری اسلامی هر فردی از حق آزادی عقیده و بیان برخوردار خواهد بود و لکن هیچ فرد یا گروه وابسته به قدرتهای خارجی را اجازه خیانت نمیدهیم. ایشان در جواب این سؤال که آیا با تشکیل اتحادیه های کارگری در چارچوب حکومت جمهوری اسلامی موافقید؟.جواب میدهند : در جمهوری اسلامی به آنها حق داده میشود که به هر شکل ممکن به دور هم جمع شوند و مسایل و مشکلات خود را بررسی کنند و در نتیجه دولت را در جریان مسایل خود قرار دهند و نیز از حقوق صنفی خود دفاع کنند. (همان، ج ۳، ص ۱۷۸) جمهوری اسلامی، حکومتی مستقل است، وابسته به شرق و غرب نیست، سیاستهای آن را اجانب تعیین نمیکنند. (همان، ج ۲، ص ۱۶۸ و ۲۵۹)
یکی از چیزهایی که نقش بسزایی در تداوم انقلاب اسلامی جمهوری اسلامی دارد احترام به آزادیهاست یعنی همه مردم در محدوده شرع و قانون آزاد بوده و فعالیت داشته باشند و از هیچ چیزی جز شرع و قانون هراسی نداشته باشند البته همه باید اصولی که در شرع و قانون مشخص شده بپذیرند و به آن احترام بگذارند. شهید مطهری که یکی از شاگردان مورد وثوق امام بودند در این مورد میگوید: «وظیفه حتمی همگی ما این است که به آزادیها به معنی واقعی کلمه احترام بگذاریم زیرا اگر بنا شود حکومت جمهوری اسلامی زمینه اختناق را به وجود بیاورد قطعاً شکست خواهد خورد، چه این که اسلام دین آزادی است دینی که مروج آزادی برای همه افراد جامعه است در سوره دهر میخوانیم: »انا هدیناه السبیل اماشاکرا و اما کفورا البته آزادی به معنای معقول هر کس می باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد.» ایشان در ادامه راه رشد اسلام را برخورد آراء و عقاید میداند آن جا که میفرماید: «اگر در جامعه ما محیط آزاد برخورد آراء و عقاید به وجود بیاید به طوری که صاحبان افکار مختلف بتوانندحرفهایشان را مطرح کنند و ما هم در مقابل آراء و نظرات خودمان را مطرح کنیم تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود که اسلام هرچه بیشتر رشد میکند. من اعلام میکنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کانالیزه کردن اندیشهها، خبر و اثر نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشهها و تفکرات اصیلشان را عرضه کنند. من به همه دوستان غیر مسلمان اعلام میکنم، از نظر اسلام تفکر آزاد است، شما هر جور که میخواهید بیندیشید، بیندیشید، هر جور که میخواهید عقیده خودتان را ابراز کنید _ به شرطی که فکر واقعی خودتان باشد _ ابراز کنید، هر طور که میخواهید بنویسید، بنویسید، هیچ کس ممانعتی نخواهد کرد (پیرامون انقلاب اسلامی، صص ۱۱- ۱۳ )در حکومت اسلامی احزاب آزادند، هر حزبی اگر عقیده غیر اسلامی هم دارد، آزاد است. اگر در صدر اسلام در جواب کسی که میآمد و میگفت من خدا را قبول ندارم، میگفتند بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقیمانده که با شجاعت و با صراحت با افکار مختلف مواجه شده است. آینده، اسلام فقط و فقط با مواجهه صریح و شجاعانه با عقاید و افکار مختلف است که میتواند به حیات خود ادامه دهد. من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیدهی دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها. (همان، صص ۱۷،۱۸، ۱۹ ) اگر بنا شود حکومت جمهوری اسلامی، زمینه اختناق را به وجود بیاورد قطعاً شکست خواهد خورد. اسلام دین آزادی است، دینی که مروج آزادی برای همه افراد جامعه است. اسلام میگوید دینداری اگر از روی اجبار باشد دیگر دینداری نیست. میتوان مردم را مجبور کرد که چیزی نگویند و کاری نکنند، اما نمیتوان مردم را مجبور کرد که این گونه یا آن گونه فکر کنند. هرکس میباید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما، راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد. اگر بخواهیم جلوی فکر را بگیریم، اسلام و جمهوری اسلامی را شکست دادهایم. (همان، صص ۶۲و۶۳و۶۴)
همچنین استاد شهید عوامل بقای انقلاب اسلامی را اینگونه بر می شمارند:من تاکید میکنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد. اما نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که در این انقلاب اساس کار بر اخوت اسلامی باید بنا نهاده شود. یعنی آنچه را دیگران با خشونت و فشار تأمین میکنند در این انقلاب باید با ملایمت و از روی میل و رضا و برادری انجام گیرد. از جمله ارکان انقلاب ما، اگر واقعاً ماهیت اسلامی دارد، معنویت است. یعنی مردم به حکم بلوغ روحی، به حکم عاطفه انسانی، به حکم اخوت اسلامی، خود برای پر کردن شکافها و فاصلهها طبقاتی و اقتصادی پیش قدم می شوند از آنجا که ماهیت این انقلاب ماهیتی عدالتخواهانه بوده است، وظیفه حتمی همگی ما این است که به آزادیها به معنای واقعی کلمه احترام بگذاریم، زیرا اگر بنا شود حکومت جمهوری اسلامی، زمینه اختناق را به وجود بیاورد، قطعاً شکست خواهد خورد. البته آزادیها غیر از هرج و مرج است و منظور ما، آزادی به معنای معقول آن است. هر کس باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما، راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد. (همان، صص،۵۹-۶۳)
استاد در مورد انتخابات که یکی از ویژگیهای مهم واصلی در جمهوری بودن نظام اسلامی است اینگونه اظهار میدارند: «یکی دیگر از مسائلی که بشر باید در آن آزاد باشد نه از نظر اینکه اصلاً قابل اجبار نیست بلکه از جنبه های دیگری، رشد بشر است. بشر اگر بخواهد رشد پیدا کند باید در کار خودش آزاد باشد، در انتخابات خودش آزاد باشد. اگر هم بخواهند ولو با حسن نیت به بهانه این که مردم قابل و لایق نیستند و خودشان نمیفهمند آزادی را از آنها بگیرند به حساب این که مردم خودشان لیاقت ندارند، این مردم تا ابد بی لیاقت باقی میمانند. مثلاً انتخابی میخواهد صورت بگیرد، حالا یا انتخاب وکیل مجلس یا انتخاب دیگری. ممکن است شما که در فوق این جمعیت قرار گرفتهاید واقعاً حسن نیت هم داشته باشید و واقعاً تشخیص شما این باشد که خوب است این ملت فلان فرد را انتخاب بکند، و فرض میکنیم واقعاً آن فرد شایسته تر است. اما اگر شما بخواهید این را به مردم تحمیل بکنید و بگویید شما نمیفهمید و باید حتماً فلان شخص را انتخاب بکنید، اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهند شد که این رشد اجتماعی را پیدا کنند، آن که میخواهد وکیل بشود تبلیغات کند، آن کسی هم که میخواهد انتخاب بکند مدتی مردد باشد که او را انتخاب بکنیم یا دیگری را، او فلان خوبی را دارد، دیگری فلان بدی را دارد. یک دفعه انتخاب کند، بعد به اشتباه خودش پی ببرد، باز دفعه دوم و سوم تا تجربیاتش کامل بشود و بعد به صورت ملتی در بیایید که رشد اجتماعی دارد؛ و الا اگر به بهانه این که ملت رشد ندارد باید به او تحمیل کرد، آزادی را برای همیشه از او بگیرند، این ملت تا ابد غیر رشید باقی میماند. رشدش به این است که آزادش بگذاریم ولو در آن آزادی ابتدا اشتباه هم بکند. صد بار هم اگر اشتباه بکند باز باید آزاد باشد. مثلش مثل آدمی است که میخواهد به بچهاش شناوری یاد بدهد. بچه ای که میخواهد شناوری یاد بگیرد آیا با درس دادن و گفتن به او ممکن است شناوری یاد بگیرد؟ اگر شما انسانی را صد سال هم به فرض ببرید سر کلاسهی به او بگویید که اگر میخواهی شناوری یاد بگیری اول که میخواهی خودت را به آب بیندازی، به این شکل بینداز، دستهایت را اینطور بگیر، پاهایت را اینطور، …. امکان ندارد که او شناوری یاد بگیرد. باید ضمن این که قانون شناوری را به یاد میدهید، رهایش کنید برود داخل آب، …. همین طوری که برای شناوری باید مردم را آزاد گذاشت، از نظر رشد فکری هم باید آنها را آزاد گذاشت. اگر به مردم در مسائلی که باید در آنها فکر کنند از ترس این که مبادا اشتباه بکنند، به هر طریقی آزادی فکری ندهیم یا روحشان را بترسانیم که در فلان موضوع دینی و مذهبی مبادا فکر کنی که اگر فکر بکنی و یک وسوسه کوچک به ذهن تو بیایید، به سر در آتش جهنم فرو میروی، این مردم هرگز فکرشان در مسائل دینی رشد نمیکند و پیش نمیرود. دینی که از مردم در اصول خود تحقیق میخواهد و (تحقیق هم یعنی بدست آوردن مطلب از راه تفکر و تعقل) خواه نا خواه برای مردم آزادی فکری قائل است.» (پیرامون جمهوری اسلامی، صص ۱۲۰-۱۲۳)