هدیه آزادی پس از ۷سال کابوس مرگ/ قاتلی که حافظ قرآن شد

عصر جنوب/ asrejonoob.ir: جوانی که به جرم قتل دوستش تا پای چوبه دار رسیده بود، با کمک مردم خیر و بخشش خانواده مقتول، مورد عفو قرار گرفت؛ در حالی که او در مدت هفت سال زندانی، اکنون به حافظ قرآن تبدیل شده است

به گزارش مهر، باید محکوم به مرگ در روز و زمان مشخصی باشی تا آرزوی حتی داشتن یک روز زندگی بدون ترس تمام وجودت را فرا بگیرد. باید هر لحظه مرگ و خط پایان زندگی را با تک تک سلولهای بدنت حس کنی تا شیرینی زندگی برایت ارزشمند شود. همخانه شدن با مرگ است که باعث می شود با چنگ و دندان زندگی را در آغوش بگیری.

در روزهایی که ندامت و پشیمانی درکنار ترس از مرگ به روحت هجوم می آورد ناگاه واژه ای غریب به گوشت می رسد؛ آنقدر نا امیدی که حتی جرات تکرار شنیده اش را نداری. نمی خواهی خودت را امیدوار کنی ولی نه … انگار خیال نیست … واقعیت است …

به طرز شگفت انگیزی احساس می کنی مرگ از تو فاصله گرفته و طناب دار در هم گره خورده است. بخشش چه واژه شیرینی است آن هم در جایی که طناب دار گردنت را لمس کرده است. هفت سال خون دل خوردی و با مرگ هم آغوش بوده ای و حالا زندگی است که به رویت آغوش گشوده و تو را به سوی خود می خواند. چشمها را می بندی و دوباره باز می کنی تا از خوابی که هستی بیدار شوی ولی واقعیت محض است.

خانواده ای که بدترین ظلم را در حقشان کردی و با یک اشتباه بزرگ جگر گوشه شان را با مرگ هم آغوش کردی حرف از بخشش می زنند. این را خانواده ات گفته اند که خیلی ها واسطه شده اند که از خانواده مقتول برایت رضایت بگیرند ولی آنقدر خطای خود را بزرگ می دیدی که حتی فکرش را هم نمی کردی و حالا سر به زمین می سایی و به خاطر فرصتی که به همت عده ای خیرخواه و بخششی بی انتها و البته با خواست خدا نصیبت شده شکرگزاری می کنی. باید هفت سال هر لحظه در انتظار مرگ باشی تا قدر زندگی و طعم شیرین آزادی را بهتر بدانی.

هفت سال چشم انتظاری به پایان می‌رسد

رحمان جوانی است که خود و خانواده‌اش در انتظار اعدام نشسته بودند ولی حرکت جهادی قشری که بدون هیچ چشم‌داشتی برای جلوگیری از اعدام این جوان گام برداشتند، باعث تغییر مسیر زندگی وی شد.

سعید و رحمان دو دوست و همسایه در منطقه ۲۰ متری شهرداری یکی از مناطق محروم اهواز زندگی می کردند. رحمان ۱۸ سالش بود و سعید یک سال از او بزرگتر. برادر رحمان سیم کارتی را به سعید می فروشد اما رحمان سیم کارت را از سعید مطالبه می کند. بر سر همین موضوع میان دو دوست درگیری روی می دهد و نهایتا با ضربه چاقوی رحمان، سعید از پای در می آید و کشته می شود.

دستگیری رحمان و تشکیل جلسات دادگاه و صدور حکم قصاص به چشم برهم زدنی می گذرد و خانواده سعید که تنها پسرشان را از دست داده اند قصاص می خواهند ولی در همین جا عده ای خیرخواه که به دنبال نجات جان این جوان نادم و پشیمان بودند با پدر مقتول صحبت می کنند و در نهایت پدر سعید «مقتول» با اصرار و خواهش‌ و پادرمیانی‌ها، از قصاص رحمان می‌گذرد ولی خون بهایی ۷۰۰ میلیون تومانی مطالبه می کند و نهایتا با مذاکرات بسیار بالاخره به دیه ۴۵۰ میلیون تومانی راضی می‌شود. یک چک ۱۶۰ میلیون تومانی به آنها داده می شود و ۲۹۰ میلیون تومان دیگر باید جمع شود تا خون‌بهای سعید تهیه شود و او رضایت قطعی بگیرد و از قصاص رهایی یابد.

دستان خیران پایان دهنده انتظار قصاص

پس از هفت سال انتظار و اشک‌های ناتمام خانواده‌ جوان نادم مبلغ دیه توسط قشری خداجو و انسان دوست جمع‌آوری شد. اگر دیوارهای مصنوعی بین خانواده‌ها که برخی‌ها آن را نشانه شخصیت بالا در اجتماع می‌دانند برچیده شود، ممکن است آنقدر قلب‌ها به یکدیگر نزدیک شود که حتی بتوان جوانی را از پای چوبه دار نجات داد.

در مدت هفت سال چشم انتظاری رحمان، افرادی که برای جمع آوری ریال به ریال دیه وی ساعت‌ها به صورت شبانه‌روزی تلاش کردند به طور حتم اجری معنوی را برای آخرت خود کسب کرده‌اند. در استان خوزستان و یا کشور چند رحمان دیگر در انتظار کمک‌های مردمانی انسان دوستانه و به دور از توقع هستند؟

چه بسیار جوانهایی که به خاطر لحظه ای غفلت و عصبانیت دست به اشتباهاتی زده اند که جبران ناپذیر بوده و چه بسیار جوانهایی دیگر که در عین جوانی جام مرگ را سرکشیده اند. بدون شک روزگار برای کسی که موجب مرگ دیگری شده سخت است ولی حال و روز خانواده های گرفتار نیز شرحی است مفصل.

پدر رحمان یکی از این افراد است که پسرش در لحظه ای غفلت و جهالت موجب مرگ دوست خود شده و به خاطر قتل عمد به قصاص محکوم شده است ولی در لحظات پایانی با همت مردانی که مردانگی را معنا بخشیدند از پای چوبه دار نجات یافته است. وی به عنوان پدر رحمان (قاتل عفو شده پای چوبه دار) درد دلهایی دارد که در جای خود خواندنی است.

هفت سال گریه و زاری

وی در گفتگو با مهر می گوید: هفت سال گریه و زاری کردیم تا خوشبختانه فرزند ما که بالای چوبه دار رسیده بود اعدام نشد و با بخشش خانواده ولی دم به آغوش ما بازگشت.

پدر جوان قاتل، قتل سعید توسط فرزندش را فاجعه ای غم انگیز توصیف کرده و می افزاید: از دست دادن فرزند غم بزرگی است. ما که در آستانه این فاجعه بودیم این را به خوبی درک می کنیم. اینکه فرزندت را به روی چشمانت بزرگ کنی و به یک باره او را از دست بدهی دلخراش و غیر قابل تحمل است.

وی عنوان می کند: پسرم رحمان به خاطر قتل عمد به قصاص محکوم شده بود و همزمان با اینکه رحمان فاصله چندانی با چوبه دار نداشت و در حالی که امیدی برای برگشت پسر جوانمان به آغوشمان نداشتیم به کمک خیران توانستیم با خواهش از خانواده مقتول که داغدیده بودند ۱۱ روز مهلت برای به تعویق انداختن اعدام بگیریم تا بلکه بتوانیم از طریق تفاهم و پرداخت دیه مرحوم سعید از اعدام رحمان جوان جلوگیری کنیم.

پدر رحمان ادامه می دهد: خانواده مقتول پیشنهاد دادند در قبال دریافت دیه ۴۵۰ میلیون تومانی حاضرند رضایت بدهند که فرزندمان اعدام نشود. هرچند که خانواده مقتول فرزندشان را از دست داه بودند ولی پرداخت این پول نیز برای ما کاری غیرممکن بود ولی خوشبختانه با پیگیری افراد خیر و انسان دوست توانستیم مبلغ ۳۶۰ میلیون تومان را جمع آوری کنیم که خانواده مقتول در نهایت با دریافت این مبلغ موافقت کرده و رضایت دادند.

تلاش افراد خیر

وی اظهار می کند: رضایت خانواده مقتول مانند جانی دوباره برای ما بود ولی این را مدیون کسانی هستیم که با حرکتی حرکت انسان دوستانه به فرزند ما زندگی دوباره بخشیدند. برخی از آنها شبانه روز برای من و خانواده ام وقت صرف کرده اند چه از نظر مالی و چه از نظر عاطفی. خوشبختانه حرکت انسان دوستانه این افراد و رضایت خانواده مقتول طی روزهای اخیر  باعث شد که رحمان پس از هفت سال دست و پنجه نرم کردن با مرگ از این کابوس وحشتناک رهایی یابد.

پدر قاتل جوان وضعیت خود و مادر رحمان را در پی این حادثه ناگوار اسفبار توصیف کرده و می گوید: در این هفت سال گریه و دعای خیر مادر رحمان همیشه بدرقه او بود.

وی ضمن دعای خیر برای خانواده مقتول و قدردانی از این حرکت انسان دوستانه و خداپسندانه آنان تصریح می کند: این اتفاق درس عبرتی برای پسر ما و دیگر جوانانی است که این حادثه را می شنوند. رحمان به زودی از زندان آزاد خواهد شد و به آغوش مادر خود باز می گردد. هم بندیهای رحمان نهایت رضایت را از او دارند. رحمان هم اکنون حافظ و مدرس قرآن در زندان شده است.

پدر سعید تنها به جمله “من او را به خدا و خانواده اش بخشیدم” اکتفا کرد.

خبرنگار: سمیه غافلی

مطالب پیشنهادی

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.