طنز/ من را از راه به در کردی!
عصر جنوب/ asrejonoob.ir: رضا ساکی در ایسنا نوشت:
مرادی امروز سرگرم اینترنتبازی بود. توی سایتها میچرخید و هر چند لحظه یک بار میگفت: آدم نمیدونه به چی اعتماد کنه نوشته گوشت بوفالو از هند وارد کردن بریزن تو سوسیس کالباس. آدم نمیدونه به چی اعتماد کنه نوشته دو تا بچه تو لوکسترین و گرونترین بیمارستان تهران عوض شدن. آدم نمیدونه به چی اعتماد کنه نوشته استقلال دیگه شانس قهرمانی نداره. آدم نمیدونه به چی اعتماد کنه نوشته حذف کامل سبوس از آرد فاجعه است. آدم نمیدونه به چی اعتماد کنه…
تیموری که معلوم بود از دست خبرهای مرادی شاکی شده است گفت: خب چند تا خبر خوب هم بخون. کُشتی ما رو با این خبرها. یه کالباس هم میخوردیم حالا دیگه نمیتونیم بخوریم. مرادی سرش را از پشت مانیتور بیرون آورد و گفت: شما بیا جای من بشین خبر خوب پیدا کن. مرض ندارم که خبر بد بخونم. همش همینه. تیموری ادامه داد: به جای خوندن سایتها برو تو شبکههای اجتماعی چند تا فیلم خندهدار ببین دلت وا شه. مرادی گفت: من تو فیسبوک نیستم و کار غیرقانونی هم نمیکنم. تیموری گفت: یعنی میخوای بگی فیلترشکن نداری؟ مرادی گفت: خیر. خیر را طوری گفت که تیموری ادامه ندهد اما تیموری موبایلش را برداشت و رفت نشست کنار مرادی و گفت: ببین، این فیلمها را از آنجا دانلود کردهام. مرادی رویش را برگرداند و گفت: من مستهجن نگاه نمیکنم. تیموری بنده خدا سرخوسفید و گفت: مستهجن یعنی چی؟ خندهدار است. ببین. تیموری یکسری از فیلمهایی را که با وایبر برایش آمده بود به مرادی نشان داد. مرادی اول فقط لبخند زد ولی بعد از یک دقیقه کف اتاق ولو شده بود و هرهر میخندید. صدای خندهاش آنقدر بلند بود که از اتاق بغلی به دیوار کوبیدند که یعنی آرامتر.
تیموری که حسابی به هدف زده بود به مرادی گفت: حالا دیدی این بهتر است. ببین چقدر خندیدی. حالا برایت یک فیلترشکن بخرم؟ ماهی چهارهزار تومن. مثل بنز کار میکند. بخرم؟ مرادی که داشت از خنده ریسه میرفت با دست اشاره کرد که بخر.
امروز تا عصر تیموری پلی کرد و مرادی خندید. آنقدر خندید که شلوارش برایش گشاد شده بود. تیموری برایش وایبر هم نصب کرد تا شادی مرادی دوچندان بشود. مرادی میگفت امروز من را از راه به در کردید. میگفت و میخندید.
باقی بقایتان.